1. shit on
(خودمانی) بی ادبی کردن،توهین کردن،به کسی ریدن
2. shit oneself
(خودمانی) 1- توی تنبان خود ریدن 2- ترسیدن،شلوار خود را زرد کردن
3. eat shit
(خودمانی) گه خوردن،اظهار پشیمانی کردن،خوار و خفیف شدن
4. get one's shit together
(خودمانی) امور خود را سامان دادن،کارها را مرتب کردن
5. in the shit
(خودمانی) تا خرخره در گه،سخت گرفتار،سخت بدبخت
6. scare the shit out (of someone)
(خودمانی) کسی را سخت ترساندن،زهره ترک کردن
7. take a shit
(خودمانی) ریدن،ریدمان کردن
8. when the shit hits the fan
(خودمانی) هنگام بحران،وقت سختی
9. not give a shit
(خودمانی) اصلا اهمیت ندادن
10. not worth a shit
(خودمانی) بی ارزش،بی مصرف،اصلا به درد نخور
11. beat (or kick) the shit out of (someone)
(خودمانی) (کسی را) کتک جانانه زدن،له و لورده کردن
12. You're shit and you know you are!
[ترجمه یوسف نادری] تو یه عوضی هستی و خودتم اینو می دونی.
[ترجمه ......] تو کثافت هستی و خدتم میدونی که هستی
[ترجمه Mehrave] توی عوضی خودت میدونی چی هستی
[ترجمه ترگمان]تو گه آشغالی و خودت هم می دونی که هستی
[ترجمه گوگل]شما دیوانه هستید و می دانید که هستی
13. Everything that journalist writes is a load of shit.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که روزنامه نگار می نویسد، بار مدفوع است
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که روزنامه نگار می نویسد، بار گناه است
14. Shit - the damn thing's broken!
[ترجمه ترگمان]لعنتی خراب شده!
[ترجمه گوگل]گول زدن - چیزی لعنتی شکسته!
15. I shit my pants when all the lights went out.
[ترجمه shaya] وقتی برقا رفت شلوارمو خیس کردم
[ترجمه ترگمان]من شلوارم رو خراب کردم وقتی همه چراغ ها خاموش شدن
[ترجمه گوگل]وقتی همه نورها بیرون می آیند، شلوار شلوارم را می شوم
16. That little shit stole my money.
[ترجمه ترگمان] اون لعنتی پول منو دزدید
[ترجمه گوگل]آن گوزن کوچک پول من را به سرقت برده است
17. I don't want to be here when the shit hits the fan.
[ترجمه نسرین رنجبر] نمیخواهم وقتی همه چیز به هم میریزه اینجا یاشم.
[ترجمه ترگمان]من نمی خوام اینجا باشم وقتی که این لعنتی به پنکه برسه
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم اینجا باشم، وقتی گریه به طرف طرفداران می رسد