1. it is hard for me to visualize the consequences of an atomic war
برای من دشوار است که نتایج یک جنگ اتمی را در نظر مجسم کنم.
2. I tried to visualize the house while he was describing it.
[ترجمه حمید ] من تلاش کردم تا تجسم کنم آن خانه را هنگامی که او درحال توصیف آن بود
[ترجمه ترگمان]سعی کردم آن خانه را در حالی که داشت توصیف می کرد مجسم کنم
[ترجمه گوگل]در حالی که او آن را توصیف کرد، سعی کردم خانه را تجسم کنم
3. I could visualize the scene in the office.
[ترجمه ترگمان]می توانستم صحنه را در دفتر مجسم کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم صحنه را در دفتر تجسم کنم
4. Visualize this thing that you want, see it, feel it, believe in it. Make your mental blue print, and begin to build.
[ترجمه ترگمان]این چیزی را که می خواهید تصور کنید، آن را ببینید، آن را احساس کنید، آن را باور کنید، آن را باور کنید چاپ آبی ذهنی خود را بسازید، و شروع به ساخت آن کنید
[ترجمه گوگل]تجسم این چیزی است که می خواهید، آن را ببینید، احساس می کنید، به آن اعتقاد دارید چاپ آبی روان خود را شروع کنید و شروع به ساخت آن کنید
5. Try to visualize him as an old man.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید او را به عنوان یک پیرمرد مجسم کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید او را به عنوان یک پیرمرد تجسم کنید
6. It was hard to visualize how it could have been done.
[ترجمه ترگمان]تجسم کردن اینکه چگونه ممکن بود انجام شود سخت بود
[ترجمه گوگل]دشوار بود که چگونگی انجام آن را تصور کنیم
7. She couldn't visualize climbing the mountain.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست مجسم کند که از کوه بالا می رود
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست از صعود به کوه دیدن کند
8. It is difficult to visualize how the town must have looked years ago.
[ترجمه ترگمان]تجسم کردن این که چگونه شهر سال ها پیش به نظر می رسید دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که تصور کنید شهر چگونه باید سالها پیش نگاه داشته باشد
9. I can't visualize what this room looked like before it was decorated.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تصور کنم که این اتاق چه شکلی بود، قبل از آن که تزیین شود
[ترجمه گوگل]من نمی توانم تصور کنم که این اتاق به نظر می رسید قبل از اینکه تزئین شده باشد
10. I can't visualize myself ever getting married.
[ترجمه ترگمان]نمی توانم تصور کنم که هرگز ازدواج نکرده ام
[ترجمه گوگل]من نمی توانم خودم را هرگز ازدواج نکنم
11. He could not visualize her as old.
[ترجمه ترگمان]نمی توانست او را مثل گذشته مجسم کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست او را به عنوان قدیمی ببیند
12. Somehow I can't visualize myself staying with this company for much longer.
[ترجمه ترگمان]به هر حال نمی توانم خودم را مجسم کنم که بیش از این با این کمپانی بمانم
[ترجمه گوگل]به هر حال من نمیتوانم خودم را برای مدت طولانی در این شرکت بگذرانم
13. I remember meeting him but I just can't visualize him.
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که او را ملاقات کردم، اما نمی توانم او را مجسم کنم
[ترجمه گوگل]من به یاد می آورم که او را دیدار می کنم، اما نمی توانم او را تجسم کنم
14. It can help to visualize yourself making your speech clearly and confidently.
[ترجمه ترگمان]آن می تواند به تجسم کردن خود به طور واضح و با اطمینان کمک کند
[ترجمه گوگل]این می تواند کمک کند تا خود را به وضوح و با اطمینان بیان کند