کلمه جو
صفحه اصلی

come by


1- به دست آوردن، تحصیل کردن 2- به دیدار رفتن، گیر آوردن، پیدا کردن

انگلیسی به فارسی

به‌دست آوردن، گیر آوردن، پیدا کردن، فراهم کردن


نزدیک شدن، به دیدار رفتن


بیا


انگلیسی به انگلیسی

• reach, catch up with -; receive by inheritance

مترادف و متضاد

acquire


Synonyms: get, lay hold of, obtain, procure, secure, take possession of, win


Antonyms: give, lose, miss


visit someone


Synonyms: call, come over, drop by, drop in, look in, look up, meet, pay a call, pop in, run in, see, step in, stop by, visit


جملات نمونه

1. When rogues (or thieves) fall out, honest men come by their own.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم شریف یا دزد از زمین بیرون می افتند، آدم های درستکار از راه خودشان می آیند
[ترجمه گوگل]وقتی سارقان (یا دزدان) سقوط می کنند، مردان صادقانه با خودشان می آیند

2. Mischiefs come by the pound and go away by the ounce.
[ترجمه ترگمان]mischiefs بیا اینجا و با یک اونس از اینجا دور شو
[ترجمه گوگل]آسیب های ناشی از پوند و از بین بردن اونس

3. How did you come by that scar on your forearm?
[ترجمه ترگمان]چطور با اون زخم روی ساعد اومدی؟
[ترجمه گوگل]چطور با آن زخم در ساعد خود آمد؟

4. Cheap organic food is still difficult to come by.
[ترجمه ترگمان]مواد غذایی ارگانیک ارزان هنوز هم دشوار است
[ترجمه گوگل]کمبود مواد غذایی آلی هنوز مشکل است

5. Raw materials and labour come by ship, rail or road.
[ترجمه ترگمان]مواد خام و نیروی کار از طریق کشتی، راه آهن یا جاده می آیند
[ترجمه گوگل]مواد اولیه و نیروی کار توسط کشتی، راه آهن و جاده ها می آیند

6. Are you sure you can come by at nine?
[ترجمه ترگمان]مطمئنی میتونی ساعت ۹ بیای؟
[ترجمه گوگل]آیا شما مطمئن هستید که می توانید به نه نه؟

7. Jobs were hard to come by .
[ترجمه MJ] پیدا کردن مشاغل دشوار است.
[ترجمه ترگمان]جابز سخت تحت تاثیر قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]مشاغل دشوار بود

8. Tickets are hard to come by but I'll do my level best to get you one.
[ترجمه ترگمان]بلیط برای رسیدن به شما سخت است، اما من نهایت سعی ام را می کنم تا شما را پیدا کنم
[ترجمه گوگل]بلیط ها به سختی می آیند، اما من سطح خودم را بهتر می کنم تا یکی را انتخاب کنم

9. Come by the fire you must be chilled to the marrow!
[ترجمه ترگمان]بیا کنار آتش باید تا مغز استخوانش یخ زده باشی!
[ترجمه گوگل]بیا از آتش باید به مغز خنک شود!

10. Information about the company was not easy to come by.
[ترجمه محمدجواد] پیدا کردن اطلاعات درباره شرکت آسان نبود
[ترجمه ترگمان]اطلاعات مربوط به شرکت آسان نبود
[ترجمه گوگل]اطلاعات در مورد این شرکت آسان نبود

11. We're finding reliable staff hard to come by .
[ترجمه ترگمان]ما در حال یافتن کارکنان قابل اعتماد برای رسیدن به اینجا هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال پیدا کردن کارکنان قابل اعتمادی هستیم

12. Summer vacation will come by and by.
[ترجمه ترگمان]تعطیلات تابستانی و به زودی سپری خواهد شد
[ترجمه گوگل]تعطیلات تابستانی به زودی و توسط

13. Come by for a drink after work.
[ترجمه ترگمان]بیا بریم یه نوشیدنی بعد از کار بزنیم
[ترجمه گوگل]بیا بعد از کار برای یک نوشیدنی

14. If you come by the office tomorrow, I'll have it ready for you.
[ترجمه ترگمان]اگه فردا بیای دفتر، برات آمادش می کنم
[ترجمه گوگل]اگر فردا فردا بیافتی، من آن را برای شما آماده خواهم کرد

15. I'll come by this evening and pick up the books.
[ترجمه ترگمان]امشب می ام و کتاب ها را بردارم
[ترجمه گوگل]من تا این شب می آیم و کتاب ها را می برم

پیشنهاد کاربران

سر زدن

دیدار کوتاهی داشتن

سر زدن به کسی یا چیزی

یه توکِ پا رفتن

Come by somewhere:
یه تک پا به جایی اومدن
( منظور اینکه مقصدت یه جای دیگه بود ولی تو مسیر راه به جایی سر میزنی )


Cambridge:👇👇👇👇
to visit a place for a short time, often when you are going somewhere else

Eg: come by to thank you.
اومدم ازت تشکر کنم.

بدست آمدن ( غیر ارادی )

Come by:get sth esp. that is hard to get; obtain; acquire

یکی یکی آمدن
یکی یکی ظاهر شدن
To come one by one

پیدا کردن یا بدست آوردن
Good friends are hard to come by
یعنی پیدا کردن یا بدست آوردن دوست های خوب سخت است .

۱. سر زدن به کسی
Come by after dinner
( بعد شام یه سر بزن )
۲. به دست آوردن
A good job is hard to come by
( به دست آوردن یه کار خوب، سخته )

تهیه کردن، جفت و جور کردن، ردیف کردن


کلمات دیگر: