(پیروزی توام با تلفات و خسارات زیاد) برد پر زیان، برد برابر با باخت، پیروزی بی فایده، پیروزی شکست آمیز، پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
pyrrhic victory
(پیروزی توام با تلفات و خسارات زیاد) برد پر زیان، برد برابر با باخت، پیروزی بی فایده، پیروزی شکست آمیز، پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
انگلیسی به فارسی
پیروزی پیروزی
(پیروزی توام با تلفات و خسارات زیاد) برد پر زیان، برد برابر با باخت، پیروزی بیفایده، پیروزی شکست آمیز
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a victory or achievement won at too great a cost.
• victory accompanied by enormous losses (as was pyrrhus' victory over the romans in the 3rd century b.c.)
مترادف و متضاد
a victory that includes losses
Synonyms: Cadmean victory, narrow victory, no-win situation, offset victory, victory at great cost
جملات نمونه
1. It may prove to be a Pyrrhic victory.
[ترجمه ترگمان]این می تواند نشانه پیروزی Pyrrhic باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است پیروزی پیروزی باشد
[ترجمه گوگل]این ممکن است پیروزی پیروزی باشد
2. This was indeed a Pyrrhic victory, because West Indies cricket was assuredly the loser.
[ترجمه محمد جوکار] این در واقع یک پیروزی بی فایده بود، زیرا کریکت هند غربی قطعا بازنده بود
[ترجمه ترگمان]در واقع این یک پیروزی شرم آور بود، چون جیرجیرک در هند غربی، مسلما بازنده بود[ترجمه گوگل]این در واقع یک پیروزی پیرونی بود، زیرا کریکت غرب اندی قطعا بازنده بود
3. It was a pyrrhic victory for both sides.
[ترجمه محمد جوکار] این یک پیروزی بی فایده برای هر دو طرف بود
[ترجمه ترگمان]این یک پیروزی بزرگ برای هر دو طرف بود[ترجمه گوگل]این یک پیروزی پیروزی برای هر دو طرف بود
4. Inflation seemed like a pyrrhic victory, almost a tease.
[ترجمه ترگمان]تورم شدید شده به نظر یک پیروزی pyrrhic بود
[ترجمه گوگل]تورم به نظر می رسید یک پیروزی پیروزی، تقریبا یک کسی را دست انداختن
[ترجمه گوگل]تورم به نظر می رسید یک پیروزی پیروزی، تقریبا یک کسی را دست انداختن
5. This is a Pyrrhic victory for Basildon council.
[ترجمه ترگمان]این پیروزی Pyrrhic برای شورای Basildon است
[ترجمه گوگل]این یک پیروزی پیروزی برای شورای بسدیل است
[ترجمه گوگل]این یک پیروزی پیروزی برای شورای بسدیل است
6. Our winning the opening game was a Pyrrhic victory, as our leading scorer was seriously injured.
[ترجمه ترگمان]پیروزی ما در بازی افتتاحیه یک پیروزی Pyrrhic بود، چرا که بهترین گلزن تیم ما به شدت مجروح شد
[ترجمه گوگل]پیروزی پیروزی پیروزی ما در پیروزی ما بود، زیرا گلزن اصلی ما به طور جدی مجروح شده بود
[ترجمه گوگل]پیروزی پیروزی پیروزی ما در پیروزی ما بود، زیرا گلزن اصلی ما به طور جدی مجروح شده بود
7. They get excited about their Pyrrhic victory.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد پیروزی Pyrrhic هیجان زده می شوند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد پیروزی Pyrrhic خود هیجان زده هستند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد پیروزی Pyrrhic خود هیجان زده هستند
8. This is why I say this is a Pyrrhic victory.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که می گویم این یک پیروزی Pyrrhic است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که می گویم این یک پیروزی پیروزی است
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که می گویم این یک پیروزی پیروزی است
9. I know, just because it was a Pyrrhic victory for them.
[ترجمه ترگمان] میدونم، فقط به خاطر اینکه یه پیروزی شرم آور برای اونا بود
[ترجمه گوگل]من می دانم، فقط به خاطر آن بود که پیروزی پیروزی برای آنها بود
[ترجمه گوگل]من می دانم، فقط به خاطر آن بود که پیروزی پیروزی برای آنها بود
10. The current proposal could prove pyrrhic victory, however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، پیشنهاد کنونی می تواند پیروزی pyrrhic را اثبات کند
[ترجمه گوگل]پیشنهاد فعلی می تواند پیروزی پیروزی را ثابت کند
[ترجمه گوگل]پیشنهاد فعلی می تواند پیروزی پیروزی را ثابت کند
11. She won the court case, but it was a Pyrrhic victory because she had to pay so much in legal fees.
[ترجمه ترگمان]او در پرونده دادگاه برنده شد، اما این یک پیروزی Pyrrhic بود، زیرا مجبور بود حقوق قانونی زیادی بپردازد
[ترجمه گوگل]او پرونده دادگاه را برد، اما پیروزی پیروزی بود زیرا او مجبور بود تا هزینه های قانونی را پرداخت کند
[ترجمه گوگل]او پرونده دادگاه را برد، اما پیروزی پیروزی بود زیرا او مجبور بود تا هزینه های قانونی را پرداخت کند
12. If this constituted defeat for Malcolm McLaren, it was, perhaps, only a pyrrhic victory for Richard Branson.
[ترجمه ترگمان]اگر این شکست برای مالکوم مک لارن شکل می گرفت، شاید تنها یک پیروزی pyrrhic برای ریچارد برانسون بود
[ترجمه گوگل]اگر این شکست شکست برای مالکوم مک لارن بود، شاید شاید تنها یک پیروزی برای ریچارد برانسون بود
[ترجمه گوگل]اگر این شکست شکست برای مالکوم مک لارن بود، شاید شاید تنها یک پیروزی برای ریچارد برانسون بود
13. The triumph of postmodernism, at least in the west, has been a Pyrrhic victory.
[ترجمه ترگمان]پیروزی پست مدرنیسم، دست کم در غرب، یک پیروزی Pyrrhic بوده است
[ترجمه گوگل]پیروزی پست مدرنیسم، حداقل در غرب، پیروزی پیروزی بوده است
[ترجمه گوگل]پیروزی پست مدرنیسم، حداقل در غرب، پیروزی پیروزی بوده است
14. I raised a stink about it and got my seat back, but it was a Pyrrhic victory.
[ترجمه ترگمان]من بوی بدی از آن بالا بردم و صندلیم را برگرداندم، اما این پیروزی شرم آور بود
[ترجمه گوگل]من در مورد آن عصبانی شدم و صندلی هایم را پشت سر گذاشتم، اما این پیروزی پیور بود
[ترجمه گوگل]من در مورد آن عصبانی شدم و صندلی هایم را پشت سر گذاشتم، اما این پیروزی پیور بود
پیشنهاد کاربران
پیروزی بدتر از شکست
- پیروزی بدتر از شکست
- پیروزی همراه با تلفات بسیار
- پیروزی همراه با تلفات بسیار
پیروزی"پیروسی" که:
- همراه با تحمل تلفات و هزینه های سنگین است
- به قیمت گزافی به دست می آید
- قیمت بسیار هنگفتی برای آن پرداخت می شود
- به دلیل هزینه های سنگین متحمل شده همتراز با شکست است.
• A victory with a devastating toll on the victor
• A victory at the expense of huge costs and losses
• A victory with a massive price tag
- همراه با تحمل تلفات و هزینه های سنگین است
- به قیمت گزافی به دست می آید
- قیمت بسیار هنگفتی برای آن پرداخت می شود
- به دلیل هزینه های سنگین متحمل شده همتراز با شکست است.
• A victory with a devastating toll on the victor
• A victory at the expense of huge costs and losses
• A victory with a massive price tag
برد تلخ
کلمات دیگر: