1. politeness is a mark of good upbringing
ادب نشانه ی تربیت صحیح است.
2. an external show of politeness
اظهار ادب ظاهری
3. he treated us with distant politeness
او با تواضع توام با سردی با ما رفتار کرد.
4. Politeness is not always the sign of wisdom, but the want of it always leaves room for the suspicion of folly.
[ترجمه ترگمان]ادب و نزاکت همیشه نشانه عقل نیست، اما از آن جهت است که همیشه به خاطر این حماقت به جا می ماند
[ترجمه گوگل]معنویت همواره نشانه ای از خرد است، اما تمایل به آن همیشه همواره برای سوء ظن غم انگیز است
5. Politeness is like an air cushion; there may be nothing in it,but it eases ours jolts wonderfully.
[ترجمه ترگمان]ادب مثل یک بالش هوایی است؛ ممکن است چیزی در آن نباشد، اما کار ما را از جا می پراند
[ترجمه گوگل]ارتکاب جرم مانند یک بالشتک هوا است؛ ممکن است هیچ چیز در آن وجود نداشته باشد، اما این باعث می شود که شگفتی های ما را شگفت زده کند
6. Punctuality is the politeness of kings.
[ترجمه ترگمان]Punctuality ادب پادشاهان است
[ترجمه گوگل]معنویت مودب بودن پادشاهان است
7. Politeness is to do and say the kindest thing in the kindest way.
[ترجمه ترگمان]ادب و ادب باید رعایت ادب و ادب را به یاد داشته باشد
[ترجمه گوگل]با احترام، مهربانی و مهربانی است
8. The truest politeness comes from sincerity.
[ترجمه ترگمان]دوستی واقعی از صداقت سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]حقیقت تر از آن، صداقت است
9. Politeness is traditionally part of the British character.
[ترجمه ترگمان]مودب، به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
[ترجمه گوگل]محبت به طور سنتی بخشی از شخصیت بریتانیایی است
10. One never lose anything by politeness.
[ترجمه ترگمان]آدم هرگز چیزی را با ادب از دست نمی دهد
[ترجمه گوگل]هرگز از لحاظ مؤدبانه چیزی را از دست ندهید
11. Politeness is an attribute of a gentleman.
[ترجمه ترگمان]ادب رعایت ادب و تربیت یک نجیب زاده است
[ترجمه گوگل]ارتکاب جرم یک نجیب زاده است
12. The constraints of politeness wouldn't allow her to say what she really thought about his cooking.
[ترجمه ترگمان]محدودیت های ادب به او اجازه نمی داد که بگوید در مورد his چه فکر می کند
[ترجمه گوگل]محدودیت های مودبانه به او اجازه نمی دهد چیزی را که او درباره آشپزی او می داند بگوید
13. It's no more than common politeness to hear what she has to say.
[ترجمه ترگمان]چیزی بیش از ادب و نزاکت معمولی برای شنیدن حرف های او وجود ندارد
[ترجمه گوگل]این چیزی نیست جز ممتاز بودن مشترک برای شنیدن آنچه که او باید بگوید
14. As a sign of politeness you should stand when she comes in.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نشانه ادب باید وقتی می آید اینجا بایستی
[ترجمه گوگل]به عنوان نشانه ای از مودب بودن شما باید زمانی که او وارد می شود
15. They greeted their visitor with formal politeness.
[ترجمه ترگمان]با ادب و نزاکت با مهمان خود سلام و احوال پرسی کردند
[ترجمه گوگل]آنها با ملاقات رسمی خود بازدید کننده را خوش آمد می گویند