کلمه جو
صفحه اصلی

blather


معنی : چرند، صحبت بی معنی و احمقانه
معانی دیگر : چرند گویی، حرف بی معنی، پرگویی و نسنجیده گویی -2 چرند گفتن، پرحرفی کردن، حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن

انگلیسی به فارسی

حرف بی‌ارزش‌زدن صحبت بی‌معنی‌کردن، صحبت بی‌معنی و احمقانه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: meaningless or foolish chatter.
مشابه: babble, chatter, drivel, prattle, rot
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: blathers, blathering, blathered
• : تعریف: to speak idly or foolishly; chatter.
مشابه: babble, blabber, chatter, chipper, drivel, maunder, prattle

• nonsense, nonsensical talk
talk nonsense

مترادف و متضاد

چرند (اسم)
windy, baloney, stuff, balderdash, blether, crap, blather, hokum, bosh, bologna, bilge water, bilk, boloney, trumpery, haver, rigmarole, jive, piffle

صحبت بی معنی و احمقانه (اسم)
blather

جملات نمونه

1. The old men blather on and on.
[ترجمه ترگمان]مثل این بود که باید به این کار ادامه می دادند
[ترجمه گوگل]پیرمردان را در آغوش گرفتند

2. Anyone knows that all this is blather.
[ترجمه ترگمان]هرکسی می دونه که همه این حرفا چرنده
[ترجمه گوگل]هر کس می داند که همه این ها بلد است

3. Despite all the blather to the contrary, it is obvious that virile men remain attractive to women.
[ترجمه رضا بابایی] با وجود تمام بلاهایی که بر سر زنان می ﺁید، واضح است که مردان شرور همچنان برای زنان جذاب هستند.
[ترجمه ترگمان]با وجود همه the، واضح است که مردان مردانه برای زنان جذاب باقی می مانند
[ترجمه گوگل]علی رغم همه چیزهایی که برای خلاف آن وجود دارد، واضح است که مردان باهوش برای زنان جذاب هستند

4. easier to blather on for an hour than talk for a tight 18 minutes knowing that if you go over, you (literally) will get the hook.
[ترجمه ترگمان]برای یک ساعت صحبت کردن به مدت یک ساعت آسان تر از صحبت کردن برای ۱۸ دقیقه و دانستن این است که اگر بروی، شما (به معنای واقعی کلمه)چفت را خواهید گرفت
[ترجمه گوگل]برای یک ساعت به راحتی به مدت یک ساعت از صحبت کردن برای 18 دقیقه تلطیف کنید، دانستن اینکه اگر شما به عقب برگردید، به معنای واقعی کلمه، قلاب را خواهید گرفت

5. It's believed that people primarily blather to themselves when alone so as not to appear nuts.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد بر این است که افراد در درجه اول به تنهایی با خودشان زندگی می کنند تا به نظر منطقی برسند
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که مردم به تنهایی به خودشان می اندیشند تا آجیل ها به نظر نرسند

6. He'll just blather about the subject for hours once he gets started.
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به کار کرد باید ساعت ها درباره این موضوع حرف بزند
[ترجمه گوگل]او فقط یک ساعت پس از شروع شدنش، در مورد موضوع سوژه می کند

7. Don't mention horse racing. He'll just blather about the subject for hours once he gets started.
[ترجمه ترگمان]اسم اسب رو نیار وقتی شروع به کار کرد باید ساعت ها درباره این موضوع حرف بزند
[ترجمه گوگل]اسب سواری را ذکر نکنید او فقط یک ساعت پس از شروع شدنش، در مورد موضوع سوژه می کند

8. He was thankful for the darkness of the cinema enveloping them so that he would no longer need to blather.
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی سینمایی که آن ها را احاطه کرده بود سپاسگزار بود، به طوری که دیگر نیازی به blather نداشت
[ترجمه گوگل]او از تاریکی سینما که از آنها پرده برداری می کرد سپاسگزار بود، به طوری که او دیگر نیازی به تمیز کردن ندارد

9. Really, David, you ought to be ashamed to repeat such blather.
[ترجمه ترگمان]دیوید، واقعا باید خجالت بکشی که این چرندیات را تکرار کنی
[ترجمه گوگل]واقعا، دیوید، شما باید شرمنده باشید که تیل تکرار کنید

پیشنهاد کاربران

چرند گفتن،
دری وری گفتن
چرت و پرت گفتن
یاوه سرایی کردن

To babble
To talk for a ling time over petty things


کلمات دیگر: