کلمه جو
صفحه اصلی

amalgamate


معنی : توام کردن، امیختن، یکی کردن
معانی دیگر : در هم آمیختن، ادغام کردن، ائتلاف کردن، (شیمی) ملغمه کردن یا شدن، توام کردن ملقمه فلزات با جیوه

انگلیسی به فارسی

آمیختن، توأم کردن (ملقمه فلزات با جیوه)


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: amalgamates, amalgamating, amalgamated
(1) تعریف: to combine or blend into a single unit.
مترادف: blend, combine, fuse, merge, mix, unite
متضاد: separate
مشابه: alloy, coalesce, commingle, compound, consolidate, interfuse, package, synthesize, unify

- The two banks amalgamated to become the largest in the country.
[ترجمه ترگمان] این دو بانک با هم ادغام شدند تا به بزرگ ترین کشور در کشور تبدیل شوند
[ترجمه گوگل] این دو بانک برای بزرگ شدن در کشور متحد شدند

(2) تعریف: to make into an alloy with mercury.
مشابه: alloy
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: amalgamable (adj.), amalgamative (adj.), amalgamation (n.), amalgamator (n.)
(1) تعریف: to combine or unite.
مترادف: coalesce, combine, fuse, merge, mix, unite
متضاد: separate
مشابه: commingle, compound, mingle, unify

(2) تعریف: to blend with another metal.
مشابه: blend, compound

• combine; unite; combine
when two or more organizations amalgamate or are amalgamated, they become one large organization.

مترادف و متضاد

Antonyms: divide, separate


blend


Synonyms: admix, alloy, ally, coalesce, combine, come together, compound, consolidate, fuse, hook up with, incorporate, integrate, interface, intermix, join together, meld, merge, mingle, network, pool, team up, tie in, tie up, unite


توام کردن (فعل)
accompany, geminate, amalgamate, twin

امیختن (فعل)
incorporate, amalgamate, admix, mingle, mix, brew, knead, compound, synthesize, meddle, fuse, fuze, inosculate, interlard

یکی کردن (فعل)
incorporate, amalgamate, unite, unify, merge, consolidate, integrate, identify

جملات نمونه

1. The electricians' union is planning to amalgamate with the technicians' union.
[ترجمه ترگمان]اتحادیه electricians در حال برنامه ریزی برای ادغام با اتحادیه technicians است
[ترجمه گوگل]اتحادیه برقدار در حال برنامه ریزی برای اتحاد با تکنسین ها است

2. The agency is expected to amalgamate with the National Rivers Authority.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این اداره با اداره ملی ری ورز ادغام شود
[ترجمه گوگل]انتظار می رود آژانس با اداره ملی رودخانه ادغام شود

3. The company has decided to amalgamate with the parent firm.
[ترجمه ترگمان]شرکت تصمیم گرفته است که با شرکت اصلی ادغام شود
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته است که با شرکت مادر اصلی ادغام شود

4. They decided to amalgamate the two schools.
[ترجمه ترگمان]آن ها تصمیم گرفتند که این دو مدرسه را با هم ادغام کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که دو مدرسه را ادغام کنند

5. Their company is planning to amalgamate with ours.
[ترجمه ترگمان]شرکت آن ها در حال برنامه ریزی برای ادغام با ما است
[ترجمه گوگل]شرکت آنها در حال برنامه ریزی برای ادغام با ما است

6. The editors will amalgamate all the information into one article.
[ترجمه ترگمان]ویراستاران همه اطلاعات را در یک مقاله ادغام می کنند
[ترجمه گوگل]ویراستاران تمام اطلاعات را به یک مقاله متصل می کنند

7. As the companies amalgamate and compete across wider areas they need to drive overheads down.
[ترجمه ترگمان]وقتی شرکت ها با هم ادغام می شوند و در مناطق گسترده تر رقابت می کنند، باید سربار خود را کاهش دهند
[ترجمه گوگل]همانطور که شرکت ها در سراسر مناطق متمرکز و رقابت می کنند، نیاز به سربار کردن هزینه ها دارند

8. Confucianism, Buddhism and Taoism complement one another, amalgamate with one another, and all together, create the perfect integrity of traditional Chinese aesthetics.
[ترجمه ترگمان]Confucianism، Buddhism و Taoism یکدیگر را تکمیل می کنند، با هم یکی می شوند، و همه با هم، یکپارچگی کامل زیبایی شناسی چینی سنتی را ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]کنفوسیوس گرایان، بودیسم و ​​تائوئیسم یکدیگر را تکمیل می کنند، همگی با یکدیگر متحد می شوند و همگی یکپارچگی کامل زیبایی شناسی چینی را ایجاد می کنند

9. We are happy to amalgamate with your company.
[ترجمه ترگمان] ما از اینکه با شرکت شما صحبت کنیم خوشحالیم
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که با شرکت شما متحد شویم

10. That school will amalgamate with another school.
[ترجمه ترگمان]آن مدرسه با یک مدرسه دیگر ادغام می شود
[ترجمه گوگل]این مدرسه با مدرسه دیگری همگام خواهد شد

11. It's necessary for our two companies to amalgamate with each other.
[ترجمه ترگمان]لازم است که دو شرکت با هم ادغام شوند
[ترجمه گوگل]لازم است که دو شرکت ما با یکدیگر متحد شوند

12. Sites appear to amalgamate many medium.
[ترجمه ترگمان]سایت هایی به نظر می رسد که بسیاری از رسانه را با هم ادغام می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که سایت ها بسیاری از رسانه ها را ادغام می کنند

13. This company will not amalgamate with another company.
[ترجمه ترگمان]این شرکت با یک شرکت دیگر ادغام نخواهد شد
[ترجمه گوگل]این شرکت با شرکت دیگری ادغام نخواهد شد

14. Do one's best to construct amalgamate with hill body; insist on top to keep its original ecology environment.
[ترجمه ترگمان]نهایت تلاش خود را بکنید که با بدن تپه ارتباط برقرار کنید؛ بر حفظ محیط زیست اصلی خود پافشاری کنید
[ترجمه گوگل]بهترین کار برای ساخت سازه با بدن تپه برای حفظ محیط زیست اصلی زیست محیطی خود، به بالا نگاه کنید

The two unions amalgamated last year.

دو اتحادیه پارسال با هم ائتلاف کردند.


پیشنهاد کاربران

هَمسِرِشیدَن/هَمسِرشتن.

مَلقَمیدن.

تلفیق


کلمات دیگر: