کلمه جو
صفحه اصلی

outlandish


معنی : عجیب و غریب، بیگانه وار
معانی دیگر : عجیب و غریب، بیگانه وار

انگلیسی به فارسی

بیگانه وار، عجیب و غریب


عجیب و غریب، بیگانه وار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: outlandishly (adv.), outlandishness (n.)
• : تعریف: strikingly unusual, odd, or bizarre.
مترادف: bizarre, fantastic, outrageous
متضاد: conservative, ordinary
مشابه: camp, curious, eccentric, odd, offbeat, outr�, peculiar, queer, romantic, singular, strange, surreal, unconventional, uncouth, unusual, weird, wild

- How can she wear that outlandish hat to a business meeting?
[ترجمه ترگمان] چطور می تونه اون کلاه عجیب و غریب رو به یه جلسه تجاری بزنه؟
[ترجمه گوگل] چگونه می تواند آن کلاه غریب را به یک جلسه کسب و کار بپوشاند؟
- His ideas seemed outlandish at the time.
[ترجمه ترگمان] افکارش در آن زمان عجیب و غریب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] ایده های او در آن زمان بی نظیر به نظر می رسید

• strange; unusual; alien
something that is outlandish, is very unusual or strange; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

عجیب و غریب (صفت)
quizzical, exotic, odd, freakish, rum, peculiar, queer, outlandish, oddball, rococo, screwy, unearthly

بیگانه وار (صفت)
outlandish

bizarre, strange


Synonyms: alien, awkward, barbaric, barbarous, boorish, clumsy, curious, droll, eccentric, erratic, exotic, extravagant, fantastic, far-out, foreign, freakish, gauche, graceless, grotesque, kinky, odd, outrageous, outré, peculiar, preposterous, quaint, queer, ridiculous, rude, singular, tasteless, ultra, unconventional, uncouth, unheard-of, unorthodox, unusual, weird, whimsical, wild


Antonyms: common, familiar, normal, ordinary, usual


جملات نمونه

1. he always wears outlandish clothes
او همیشه لباس های عجیب و غریبی می پوشد.

2. Grass's novels are peopled with outlandish characters: grotesques, clowns, scarecrows, dwarfs.
[ترجمه ترگمان]رمان ها پر از شخصیت های عجیب و غریب هستند: grotesques، دلقک ها، scarecrows، dwarfs
[ترجمه گوگل]رمان های عامیانه با شخصیت های غریب، grotesques، clowns، scarecrows، کوتوله ها زندگی می کنند

3. He wore an outlandish outfit of pink pants and green sneakers.
[ترجمه ترگمان]او لباس عجیب و غریبی پوشیده بود از شلوار صورتی و کفش های سبز سبز
[ترجمه گوگل]او لباس عجیب و غریب از شلوار های صورتی و کتانی های سبز پوشانده بود

4. Her views on children are rather outlandish.
[ترجمه ترگمان]عقاید او درباره بچه ها نسبتا عجیب و غریب است
[ترجمه گوگل]دیدگاه های او در مورد کودکان بی تفاوت است

5. As the show progressed, it got ever more outlandish.
[ترجمه ترگمان] همونطور که نمایش پیشرفت کرده بود، تا حالا عجیب شده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که این نمایش پیشرفت می کرد، بیشتر بی نظیر بود

6. This idea is not as outlandish as it sounds.
[ترجمه Afshin] این ایده آن طور که به نظر می رسد عجیب و غریب نیست.
[ترجمه ترگمان]این ایده آنقدرها هم که به نظر می رسد عجیب نیست
[ترجمه گوگل]این ایده به نظر می رسد همان غریزی نیست

7. But that was the sort of outlandish revelation Louis seemed to want.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسید که این موضوع عجیب غریبی است که لوئیس می خواست
[ترجمه گوگل]اما لوئیس به نظر می رسید که این نوع وحشی بی نظیر بود

8. Before going amongst outlandish strangers, it may be sensible to camouflage oneself.
[ترجمه ترگمان]پیش از رفتن به میان غریبه ها ممکن است برای پنهان کردن خودش معقول باشد
[ترجمه گوگل]قبل از رفتن به غریبه های غریبه، ممکن است منطقی باشد که خودتان را استتار کنید

9. He wrote long outlandish tales about himself in the log book and signed them Anon.
[ترجمه ترگمان]او داستان های عجیب غریبی در مورد خودش در دفتر ثبت و امضا کرد و به آنجا رفت
[ترجمه گوگل]او داستان های بی نظیری درباره ی خود در کتاب یونجه نوشت و آنون را امضا کرد

10. You may want to reconsider that outlandish proposal.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بخواهید آن پیشنهاد عجیب و غریب را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بخواهید این پیشنهاد غریبانه را بازبینی کنید

11. There is nothing outlandish in the idea of lions killing hunters.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز عجیب و غریب در فکر شکار شیران نیست
[ترجمه گوگل]در ایده شکارچیان کشتار شیرها هیچ چیز غریزی نیست

12. None of it seems too outlandish.
[ترجمه ترگمان] هیچکدومشون خیلی عجیب و غریب بنظر نمیرسه
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از اینها بی نظیر به نظر نمی رسد

13. In her most outlandish escapade, she faked her own death.
[ترجمه ترگمان]او در این فرار عجیب و غریب خود مرگ خود را جعل کرده بود
[ترجمه گوگل]او در فراز و نشیب ترین او، او خود را به مرگ جعلی

14. By 199 it was a leading light in outlandish front suspension concepts.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹، این یک نور پیشرو در مفاهیم عدم تعادل در جلو بود
[ترجمه گوگل]در سال 199، آن را یک پیشرو در مفاهیم تعلیق جلو تعجب دید

15. She came to the party wearing an outlandish costume and blond wig.
[ترجمه ترگمان]او به مهمانی آمد که لباس عجیب غریبی پوشیده بود و موی مصنوعی بلوند داشت
[ترجمه گوگل]او به طرف حزب لباس عجیب و غریب و کلاه گیس بور آمد

He always wears outlandish clothes.

او همیشه لباس‌های عجیب و غریبی می‌پوشد.


پیشنهاد کاربران

شگفت آور، نامانوس

) آدم ) دور از انتظار، دور از ذهن، غیر منتظره

Very strange
Very unusual
Very unexpectable
Weired
Odd
Bizzar
?? Warperd
Extraordinary

outlandish ( adj ) = عجیب و غریب، نا متعارف، غیر عادی

Definition = عجیب و غیرمعمول و دشوار است برای قبول یا دوست داشتن/غیر متعارف و غیر معمول/

مترادف با کلمه : bizarre

an outlandish hairstyle/outfit = مدل مو / لباس عجیب و غریب
Outlandish behaviour = رفتار غیر عادی

examples:
1 - She liked to dress in outlandish clothes.
او دوست داشت لباسهای عجیب و غریب بپوشد.
2 - From a practical standpoint, this task is somewhat outlandish.
از نظر عملی ، این کار تا حدودی غیر عادی است.

عجیب و غریب


کلمات دیگر: