(در مورد اشیای فلزی) چکش کاری شده، چکشی
hammered
(در مورد اشیای فلزی) چکش کاری شده، چکشی
انگلیسی به فارسی
(در مورد اشیای فلزی) چکش کاری شده، چکشی
جملات نمونه
1. he hammered at the government because of the bad economic situation
او مرتبا دولت را به خاطر وضع بد اقتصادی می کوبید.
2. he hammered large blocks of stone into chips
او با چکش قطعات بزرگ سنگ را خرد کرد.
3. he hammered the nail into the wall
او با چکش میخ را به دیوار کوبید.
4. he hammered the table with his fists and demanded his wage
او با مشت بر میز می کوبید و مزد خود را می خواست.
5. i hammered the nail into the wall
با چکش میخ را به دیوار کوبیدم.
6. i held the job and he hammered it
من آن را نگه داشتم و او به آن چکش زد.
7. He hammered the nail in the wood.
[ترجمه ترگمان]به میخی که در چوب فرورفته بود ضربه زد
[ترجمه گوگل]او ناخن را در چوب پیچ زد
[ترجمه گوگل]او ناخن را در چوب پیچ زد
8. The stakes are pushed or hammered into the ground and can be used for marking an area, supporting a plant or forming part of a fence.
[ترجمه ترگمان]خطرات به زمین فشار داده می شوند یا به زمین کوبیده می شوند و می توانند برای علامت گذاری یک ناحیه، حمایت از یک گیاه و یا تشکیل بخشی از حصار استفاده شوند
[ترجمه گوگل]مقادیر تحت فشار قرار می گیرند یا به زمین متصل می شوند و می توانند برای نشان دادن یک منطقه، حمایت از گیاه یا تشکیل بخشی از حصار استفاده شوند
[ترجمه گوگل]مقادیر تحت فشار قرار می گیرند یا به زمین متصل می شوند و می توانند برای نشان دادن یک منطقه، حمایت از گیاه یا تشکیل بخشی از حصار استفاده شوند
9. The workmen sawed and hammered all day.
[ترجمه ترگمان]کارگران تمام روز را با ضربات چکش می زدند
[ترجمه گوگل]کارگران در تمام روز برداشت و چکش کردند
[ترجمه گوگل]کارگران در تمام روز برداشت و چکش کردند
10. He hammered out the dents in the metal sheet.
[ترجمه ترگمان]He را در ورقه فلزی فرو کرد
[ترجمه گوگل]او دندانه ها را در ورق فلزی بچسبانید
[ترجمه گوگل]او دندانه ها را در ورق فلزی بچسبانید
11. He hammered away at his speech for 3 hours.
[ترجمه ترگمان]سه ساعت تمام با چکش شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او در مدت 3 ساعت در سخنرانی خود به ضرب گلوله کشته شد
[ترجمه گوگل]او در مدت 3 ساعت در سخنرانی خود به ضرب گلوله کشته شد
12. He hammered the nails into the wall.
[ترجمه ترگمان]میخ ها را به دیوار می کوبید
[ترجمه گوگل]او ناخن ها را به دیوار پیچید
[ترجمه گوگل]او ناخن ها را به دیوار پیچید
13. He hammered a huge spoon as the sign of my restaurant.
[ترجمه ترگمان]او قاشق بزرگی را به علامت رستوران من کوبید
[ترجمه گوگل]او یک قاشق بزرگ به عنوان نشانه رستوران من را چک کرد
[ترجمه گوگل]او یک قاشق بزرگ به عنوان نشانه رستوران من را چک کرد
14. Her latest film has been hammered by the critics.
[ترجمه ترگمان]آخرین فیلم او توسط منتقدان شکسته شده است
[ترجمه گوگل]آخرین فیلم او توسط منتقدان چک شده است
[ترجمه گوگل]آخرین فیلم او توسط منتقدان چک شده است
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
16. He hammered the ball into the net.
[ترجمه ترگمان]توپ را به تور کوبید
[ترجمه گوگل]او توپ را به داخل دروازه توپ زد
[ترجمه گوگل]او توپ را به داخل دروازه توپ زد
پیشنهاد کاربران
مست خراب
مست
کسی که زیادی مشروب خورده
کسی که زیادی مشروب خورده
آراسته، مزین، زینت داده شده، پاتیل و مست، لول، چکش کاری شده
سرکوفت زدن
سرکوفت خوردن
کلمات دیگر: