1. sweat bathed his brow
عرق بر جبین او نشسته بود.
2. sweat formed on the glass of cold water
آبدانه هایی که روی لیوان آب سرد تشکیل شده است
3. sweat pearled his forehead
دانه های عرق بر پیشانیش نمایان شد.
4. sweat streamed down his face
عرق از چهره اش جاری شد.
5. sweat tastes salty
عرق شورمزه است.
6. sweat (something) out
(عامیانه) 1- باعرق ریزی از شر چیزی راحت شدن
7. sweat blood
(خودمانی) 1- سخت کار کردن،تلاش زیاد کردن 2- دلواپس بودن،نگران بودن
8. sweat it
(خودمانی) از چیزی بیزار بودن یا بد آمدن
9. sweat off
وزن خود را با (ورزش و) عرق ریزی کاستن
10. to sweat out a cold
باعرق ریزی سرماخوردگی را برطرف کردن
11. to sweat tobacco leaves
برگ تنباکو را به عمل آوردن
12. no sweat
جای نگرانی نیست،آسان است
13. to sweat blood for something
(برای رسیدن به چیزی) سخت تلاش کردن
14. beads of sweat on her forehead
دانه های عرق بر پیشانی او
15. green plants sweat when tightly packed
اگر گیاهان سبز تنگ کنار هم جا داده شوند عرق می کنند.
16. with the sweat of one's brow and the labor of one's hands
با عرق جبین و کدیمین
17. she wiped the sweat off her face with a handkerchief
با دستمال عرق چهره ی خود را پاک کرد.
18. they used to sweat their workers fifteen hours a day
آنها روزی پانزده ساعت از کارگران خود بهره کشی می کردند.
19. we grieve and sweat to think that he too may die
ما غم می خوریم و نگرانیم که شاید اوهم بمیرد.
20. finally she dabbed the sweat from her own nose
در خاتمه عرق بینی خود را پاک کرد.
21. he worked by the sweat of his brow
با عرق جبین کار کرد.
22. i was dripping with sweat
خیس عرق بودم،عرق از من می چکید.
23. the surplus moisture will sweat out
رطوبت زائد بیرون خواهد تراوید.
24. the runners were dripping with sweat
عرق از بدن دوندگان جاری بود.
25. we ate in a swelter sweat dripping from our shirts
ما در گرمای سوزان غذا خوردیم و عرق از پیراهن هایمان می چکید.
26. when the weather is hot, sweat comes out of the body's pores
در گرما عرق از مسامات بدن خارج می شود.
27. if you want success you must sweat for it
اگر موفقیت می خواهی باید در راه آن تلاش کنی.
28. the bride was in such a sweat about the wedding plans
عروس درباره ی قرار و مدارهای ازدواج سخت نگران بود.
29. the machines saved time and they also saved sweat
ماشین ها موجب صرفه جویی در وقت و همچنین کاستن سختی کار شدند.
30. i have nothing to offer but blood, toil, tears, and sweat
(چرچیل) نوید چیزی جز خون و مشقت و اشک و عرق جبین را نمی دهم.