1. a walking plough
گاوآهنی که باید آن را پیاده به جلو راند
2. they first plough the land and then harrow it
اول زمین را شخم می زنند و سپس کلوخ شکنی و صاف می کنند.
3. Pen and ink is wit’s plough.
[ترجمه ترگمان]قلم و جوهر plough است
[ترجمه گوگل]قلم و جوهر، شخم زدن است
4. If they plough on until it's dark, they would get this field finished.
[ترجمه حمید رضا خداپرست] کار شخم زدن این زمین درصورتیکه به پایان میرسد که تا هنگام تاریکی هوا آن را ادامه دهند.
[ترجمه ترگمان]اگر تا تاریک شدن هوا پیش بروند، این مزرعه به پایان می رسد
[ترجمه گوگل]اگر آنها تا زمانی که تاریک میشوند، آنها این میدان را به پایان رساندهاند
5. Why don't you plough out all the weeds and plant some vegetables?
[ترجمه ترگمان]چرا همه علف ها را شخم نمی کنی و چند تا سبزی بکاری؟
[ترجمه گوگل]چرا همه علف های هرز را نمی بوسید و سبزیجات را می کشید؟
6. If we plough on until it's dark, we should get this field finished.
[ترجمه ترگمان]اگر تا تاریک شدن هوا پیش برویم، باید این مزرعه را تمام کنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما تا زمانی که تاریک میشویم، ما باید این میدان را به پایان برسانیم
7. In parts of Northern France, farmers still plough up shell fragments and weapons.
[ترجمه ترگمان]در بخش هایی از شمال فرانسه، کشاورزان هنوز قطعات و سلاح خود را شخم می زنند
[ترجمه گوگل]در بخش هایی از شمال فرانسه، کشاورزان هنوز قطعات و سلاح های پوسته را پرورش می دهند
8. Two oxen yoked to a plough walked wearily up and down the field.
[ترجمه ترگمان]دو گاو بسته به گاوآهن بسته بودند و خسته و کوفته روی زمین افتاده بودند
[ترجمه گوگل]دو گوسفند به یک شخم زدند و به آرامی به زمین افتادند
9. It would pay farmers to plough up the scrub and plant wheat.
[ترجمه ترگمان]برای شخم زدن the و کاشت گندم به کشاورزان پول پرداخت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این به کشاورزان پرداخت می شود تا اسکراب را بریزند و گندم را بجوشانند
10. We must plough on somehow in spite of all the difficulties.
[ترجمه ترگمان]با وجود تمام مشکلات باید به طریقی شخم بزنیم
[ترجمه گوگل]به رغم تمام مشکلات، باید به نحوی خیزش کنیم
11. We possess ten acres of plough.
[ترجمه ترگمان]ما ده جریب زمین شخم می زنیم
[ترجمه گوگل]ما ده هکتار شخم دار داریم
12. The horse-drawn plough is now obsolete in most European countries.
[ترجمه ترگمان]خیش کشیده اسب اکنون در بیشتر کشورهای اروپایی منسوخ شده است
[ترجمه گوگل]شخم زدن اسب در اکثر کشورهای اروپایی منسوخ شده است
13. It would be a mistake to plough on with this scheme - it'll never work.
[ترجمه ترگمان]شخم کردن با این طرح اشتباه خواهد بود - هیچ وقت عملی نخواهد شد
[ترجمه گوگل]این اشتباه است که با این طرح کار کنید - هرگز کار نخواهد کرد
14. Companies can plough back their profits into new equipment.
[ترجمه ترگمان]شرکت ها می توانند سود خود را به تجهیزات جدید برگردانند
[ترجمه گوگل]شرکت ها می توانند سود خود را به تجهیزات جدید بفروشند
15. He was ready to plough down everything that stood in the way of his goal.
[ترجمه ترگمان]آماده بود هر چیزی را که در راه رسیدن به هدفش ایستاده بود شخم بزند
[ترجمه گوگل]او آماده بود همه چیز را که در راه هدفش قرار داشت، بشکند