کلمه جو
صفحه اصلی

consolidating

انگلیسی به فارسی

تحکیم، محکم کردن، یکی کردن، یک رقم کردن


جملات نمونه

1. they were consolidating their empire over egypt
آنان سلطه ی خود را بر مصر تقویت می کردند.

پیشنهاد کاربران

تحکیم بخش، استحکام بخش، تحکیم کننده، تقویت کننده
تحکیم، تحکیم بخشی، استحکام بخشی، تقویت

تثبیت، ثابت شدن

تحکیم


کلمات دیگر: