کلمه جو
صفحه اصلی

eventually


معنی : سرانجام، بالاخره
معانی دیگر : عاقبت

انگلیسی به فارسی

سرانجام، عاقبت


در نهایت، سرانجام، بالاخره


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: at an indefinite time in the future; ultimately; finally.
مترادف: at last, finally, sometime, ultimately
مشابه: in the long run, only

- Cut flowers will eventually wilt.
[ترجمه محمد م] گل های بریده شده در نهایت پژمرده خواهند شد
[ترجمه م.ج. مبصری] گل های چیده شده در نهایت پژمرده خواهند شد.
[ترجمه ترگمان] بریدن گل ها در نهایت پژمرده خواهد شد
[ترجمه گوگل] گل بریده خواهد شد در نهایت wilt
- All our friends from high school got married eventually.
[ترجمه Parssommash] تمام دوستان دوران دبیرستانمان بلاخره ازدواج کردن
[ترجمه ترگمان] همه دوستای دوران دبیرستان با هم ازدواج کردن
[ترجمه گوگل] تمام دوستان ما از دبیرستان در نهایت ازدواج کردند
- We can try to live a long life, but everyone dies eventually.
[ترجمه ترگمان] ما می توانیم زندگی طولانی داشته باشیم، اما همه در نهایت جان خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل] ما می توانیم سعی کنیم زندگی طولانی داشته باشیم اما در نهایت همه می میرند

• finally, in the end
if something happens eventually, it happens after a lot of delays or problems.
eventually also means happening as the final result of a process or series of events.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] سرانجام، در نتیجه، بنابراین

مترادف و متضاد

سرانجام (قید)
eventually, finally, in the long run

بالاخره (قید)
eventually, finally

in the course of time


Synonyms: after all, at last, at the end of the day, finally, hereafter, in future, in the end, in the long run, one day, someday, sometime, sooner or later, ultimately, when all is said and done, yet


جملات نمونه

1. eventually the skin loses its youthful condition
دیر یا زود پوست طراوت خود را از دست می دهد.

2. bribery eventually caused that employee's degradation
رشوه خواری بالاخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.

3. he knew that eventually they would all rally around the flag
او می دانست که بالاخره همه ی آنها به دفاع از پرچم خواهند شتافت.

4. a scientific secret which will be eventually penetrated by other countries too
یک راز علمی که بالاخره مورد کشف کشورهای دیگر هم قرار خواهد گرفت

5. The five survivors eventually reached safety, ragged, half-starved and exhausted.
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از بازمانده ها بالاخره به سلامت، ژنده پوش و نیمه گرسنه رسیدند
[ترجمه گوگل]پنج بازمانده در نهایت به ایمنی رسیده، از بین رفته، نیمه گمشده و خسته شده اند

6. The company eventually monopolized the entire cigarette industry.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در نهایت کل صنعت سیگار را به انحصار خود درآورد
[ترجمه گوگل]این شرکت در نهایت کل صنعت سیگار را منحرف کرد

7. The couple eventually wed after an eighteen year engagement.
[ترجمه ترگمان]زوجی که سرانجام بعد از هیجده سال نامزدی ازدواج کردند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر در نهایت پس از هجده سال درگیر شدن

8. Sheep kept getting tangled up in it and eventually the wire was removed.
[ترجمه ترگمان]گوسفندها مرتبا به این سو و آن سو می رفتند و سرانجام سیم از بین می رفت
[ترجمه گوگل]گوسفند در آن درهم پیچید و در نهایت سیم برداشته شد

9. The new design will eventually replace all existing models.
[ترجمه ترگمان]طراحی جدید در نهایت همه مدل های موجود را جایگزین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]طراحی جدید در نهایت تمام مدل های موجود را جایگزین خواهد کرد

10. Eventually your child will leave home to lead her own life as a fully independent adult, but in the meantime she relies on your support.
[ترجمه ترگمان]در نهایت کودک شما خانه را ترک خواهد کرد تا زندگی خودش را به عنوان یک فرد بزرگ سال کاملا مستقل هدایت کند، اما در عین حال به حمایت شما تکیه می کند
[ترجمه گوگل]در نهایت فرزند شما به خانه خود می رود تا زندگی خود را به عنوان یک بزرگسال کاملا مستقل به ارمغان بیاورد، اما در عین حال به حمایت شما متکی است

11. The club eventually capitulated and now grants equal rights to women.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه سرانجام تسلیم شد و اکنون حق مساوی با زنان را اعطا کرد
[ترجمه گوگل]این باشگاه در نهایت سرنگون شد و در حال حاضر حقوق برابر را برای زنان به ارمغان می آورد

12. He worked so hard that eventually he made himself ill.
[ترجمه ترگمان]چنان سخت کار می کرد که سرانجام خود را بیمار کرد
[ترجمه گوگل]او به سختی کار کرد که در نهایت خود را بیمار ساخت

13. He eventually escaped and made his way back to England.
[ترجمه ترگمان]او سرانجام فرار کرد و راهش را به انگلستان باز کرد
[ترجمه گوگل]او سرانجام فرار کرد و به انگلستان برگشت

14. Eventually, Roberto backed down and apologized.
[ترجمه ترگمان]بالاخره، روبرتو عقب رفت و عذر خواهی کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، روبرتو عقب نشینی کرد و عذرخواهی کرد

15. We eventually took off at 11 o'clock and arrived in Venice at 30.
[ترجمه ترگمان]ما سرانجام ساعت ۱۱ از خانه خارج شدیم و در ساعت ۳۰ به ونیز رسیدیم
[ترجمه گوگل]در نهایت ما ساعت 11 را گرفتیم و در 30 دسامبر وارد ونیز شدیم

Eventually, they got married to each other.

سرانجام با هم زناشویی کردند.


پیشنهاد کاربران

در نهایت. .
سرانجام. .

در نهایت

در آخر

در اخر ، بالاخره

عاقبت

Being aware of a problem that will eventually be destroyed by a real gun
I have prioritized the quality of your future

She did not have a good result for himself

Finally = در نهایت

in the end

Finally

در پایان
نهایتا
سرانجام
بالاخره
در نهایت


در نهایت، سرانجام بالأخره

و در آخر هم، وبالاخره نیز

دست آخر

بعد از مدت طولانی ، بالاخره

به معنی اتفاقی هم هست

eventually و finally هر دو هم معنی هستند. منتهی در جملاتی که به آینده اشاره میکند، باید از eventually استفاده کنیم.
مثال: I will eventually be a master in English

سرانجام


کلمات دیگر: