1. eventually the skin loses its youthful condition
دیر یا زود پوست طراوت خود را از دست می دهد.
2. bribery eventually caused that employee's degradation
رشوه خواری بالاخره موجب تنزل مقام آن کارمند شد.
3. he knew that eventually they would all rally around the flag
او می دانست که بالاخره همه ی آنها به دفاع از پرچم خواهند شتافت.
4. a scientific secret which will be eventually penetrated by other countries too
یک راز علمی که بالاخره مورد کشف کشورهای دیگر هم قرار خواهد گرفت
5. The five survivors eventually reached safety, ragged, half-starved and exhausted.
[ترجمه ترگمان]پنج نفر از بازمانده ها بالاخره به سلامت، ژنده پوش و نیمه گرسنه رسیدند
[ترجمه گوگل]پنج بازمانده در نهایت به ایمنی رسیده، از بین رفته، نیمه گمشده و خسته شده اند
6. The company eventually monopolized the entire cigarette industry.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در نهایت کل صنعت سیگار را به انحصار خود درآورد
[ترجمه گوگل]این شرکت در نهایت کل صنعت سیگار را منحرف کرد
7. The couple eventually wed after an eighteen year engagement.
[ترجمه ترگمان]زوجی که سرانجام بعد از هیجده سال نامزدی ازدواج کردند
[ترجمه گوگل]این زن و شوهر در نهایت پس از هجده سال درگیر شدن
8. Sheep kept getting tangled up in it and eventually the wire was removed.
[ترجمه ترگمان]گوسفندها مرتبا به این سو و آن سو می رفتند و سرانجام سیم از بین می رفت
[ترجمه گوگل]گوسفند در آن درهم پیچید و در نهایت سیم برداشته شد
9. The new design will eventually replace all existing models.
[ترجمه ترگمان]طراحی جدید در نهایت همه مدل های موجود را جایگزین خواهد کرد
[ترجمه گوگل]طراحی جدید در نهایت تمام مدل های موجود را جایگزین خواهد کرد
10. Eventually your child will leave home to lead her own life as a fully independent adult, but in the meantime she relies on your support.
[ترجمه ترگمان]در نهایت کودک شما خانه را ترک خواهد کرد تا زندگی خودش را به عنوان یک فرد بزرگ سال کاملا مستقل هدایت کند، اما در عین حال به حمایت شما تکیه می کند
[ترجمه گوگل]در نهایت فرزند شما به خانه خود می رود تا زندگی خود را به عنوان یک بزرگسال کاملا مستقل به ارمغان بیاورد، اما در عین حال به حمایت شما متکی است
11. The club eventually capitulated and now grants equal rights to women.
[ترجمه ترگمان]این باشگاه سرانجام تسلیم شد و اکنون حق مساوی با زنان را اعطا کرد
[ترجمه گوگل]این باشگاه در نهایت سرنگون شد و در حال حاضر حقوق برابر را برای زنان به ارمغان می آورد
12. He worked so hard that eventually he made himself ill.
[ترجمه ترگمان]چنان سخت کار می کرد که سرانجام خود را بیمار کرد
[ترجمه گوگل]او به سختی کار کرد که در نهایت خود را بیمار ساخت
13. He eventually escaped and made his way back to England.
[ترجمه ترگمان]او سرانجام فرار کرد و راهش را به انگلستان باز کرد
[ترجمه گوگل]او سرانجام فرار کرد و به انگلستان برگشت
14. Eventually, Roberto backed down and apologized.
[ترجمه ترگمان]بالاخره، روبرتو عقب رفت و عذر خواهی کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، روبرتو عقب نشینی کرد و عذرخواهی کرد
15. We eventually took off at 11 o'clock and arrived in Venice at 30.
[ترجمه ترگمان]ما سرانجام ساعت ۱۱ از خانه خارج شدیم و در ساعت ۳۰ به ونیز رسیدیم
[ترجمه گوگل]در نهایت ما ساعت 11 را گرفتیم و در 30 دسامبر وارد ونیز شدیم