کلمه جو
صفحه اصلی

rile


معنی : مغشوش کردن، ازردن، متغیر کردن، هم زدن
معانی دیگر : (عامیانه)، آزردن، پاپی شدن، دمق کردن، عصبانی کردن، متغییر کردن

انگلیسی به فارسی

ازردن، متغییر کردن، مغشوش کردن، هم زدن


ریل، هم زدن، مغشوش کردن، ازردن، متغیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: riles, riling, riled
(1) تعریف: to make angry; irritate or annoy.
مترادف: aggravate, anger, annoy, gall, get one's goat, irritate, nettle, peeve, piss off, vex
متضاد: compose
مشابه: agitate, exasperate, fret, incense, irk, madden, miff, needle, offend, pique, provoke, rasp, roil, ruffle

- Customers' complaints always rile the chef.
[ترجمه ترگمان] مشتریان همیشه بر سر آشپز شکایت می کنند
[ترجمه گوگل] شکایات مشتریان همیشه سرآشپز است

(2) تعریف: to stir up and make (water or the like) cloudy or muddy; roil.
مترادف: muddy, roil
مشابه: agitate, churn, despicable, disturb, fret, ruffle, shake, stir up

• anger, irritate, annoy
if someone riles you, they make you angry; an informal word.

مترادف و متضاد

مغشوش کردن (فعل)
confuse, adulterate, rile, flummox, mix up, unsettle, disorder, disarrange

ازردن (فعل)
annoy, hurt, mortify, rile, afflict, fash, aggrieve, ail, vex, goad, prick, irk, irritate, harry, grate, harrow, gripe, nark, grit, lacerate, peeve, tar

متغیر کردن (فعل)
rile, offend

هم زدن (فعل)
rile

anger, upset


Synonyms: acerbate, aggravate, annoy, bother, bug, disturb, exasperate, gall, get one’s goat, get under skin, grate, inflame, irk, irritate, nettle, peeve, pique, provoke, put out, roil, rub one the wrong way, try one’s patience, vex


Antonyms: make happy, please


جملات نمونه

1. Cancellations and late departures rarely rile him.
[ترجمه ترگمان]پرواز دیر یا دیر به ندرت او را آزار می داد
[ترجمه گوگل]لغو و خروج از اواخر به ندرت او را رد می کند

2. Do not allow the interviewer to rile you.
[ترجمه ترگمان]اجازه ندهید که مصاحبه کننده شما را عصبانی کند
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده اجازه ندهید شما را مجذوب کند

3. I knew he was trying to rile me, but I was determined to keep calm.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که او سعی دارد مرا اذیت کند، اما مصمم بودم که آرام بمانم
[ترجمه گوگل]من می دانستم که او سعی می کند من را بترساند، اما مجبور شدم آرام باشم

4. Don't let her rile you.
[ترجمه ترگمان]نذار اذیتت کنه
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید که او شما را غرق کند

5. Annoy irritate bother irk vex provoke aggravate peeve rile.
[ترجمه ترگمان]اعصاب خرد کردن provoke را ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]عصبانیت وحشتناک وحشت زده باعث تحریک سخت ریل می شود

6. Nothing ever seemed to rile him.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز به نظر نمی رسید که او را آزار دهد
[ترجمه گوگل]هیچوقت به نظر نمیرسید

7. Don't rile me, he says.
[ترجمه ترگمان]می گوید: اذیتم نکن
[ترجمه گوگل]او می گوید، من را رعایت نکن

8. They have a knack for doing everything possible to rile the snakes and each other.
[ترجمه ترگمان]آن ها مهارت زیادی برای انجام هر کاری که ممکن است برای حمله به مارها و هم دیگر داشته باشد دارند
[ترجمه گوگل]آنها توانایی انجام هر کاری را دارند تا مارها و هر یک دیگر را از بین ببرند

9. It does not want to create alarm in the region, nor to rile America.
[ترجمه ترگمان]آمریکا نمی خواهد در منطقه آژیر ایجاد کند و نه به آمریکای شمالی
[ترجمه گوگل]نمیخواهد زنگ خطر را در منطقه ایجاد کند و نه آمریکا

10. As the economic, political and cultural center the city as the leading rile in city development.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مرکز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این شهر را به خود جلب کرده است
[ترجمه گوگل]شهر به عنوان مرکز اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، شهرت به عنوان پیشرو در توسعه شهر است

11. I only know it is one of the shooting positions for the rile event.
[ترجمه ترگمان]فقط می دانم که این یکی از موارد عکس برداری است
[ترجمه گوگل]من فقط می دانم که این یکی از موقعیت های تیراندازی برای رویداد لیل است

12. Some Chinese state media suggested the arms row could further rile wider relations.
[ترجمه ترگمان]برخی از رسانه های دولتی چین پیشنهاد کردند که این جبهه تسلیحاتی، روابط گسترده تر را تشدید کند
[ترجمه گوگل]بعضی از رسانه های دولتی چین اظهار داشتند که رژیم اسلحه می تواند روابط گسترده تر را تحمل کند

پیشنهاد کاربران

۱ - رنجاندن، آزردن ( کم )
Annoy, bother, irritate
Chafe* : شدیدا آزرده خاطر شدن

۲ - گل آلود کردن
to make water muddy by stirring it up

• There are few things that really rile me as a Christian. One of them is
Christians who fleece other Christians

رو مخ کسی رفتن
e. g. : He is so easy to rile
راحت میشه رفت رو مخش


کلمات دیگر: