کلمه جو
صفحه اصلی

misinform


معنی : گمراه کردن، اطلاع غیر صحیح دادن
معانی دیگر : اطلاعات غلط دادن، آگهدادهای غلط دادن

انگلیسی به فارسی

گمراه کردن، اطلاع غیر صحیح دادن


اطلاعات غلط، اطلاع غیر صحیح دادن، گمراه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• give incorrect information, mislead
if you are misinformed, you are told something that is wrong or inaccurate.

مترادف و متضاد

give wrong information intentionally


گمراه کردن (فعل)
jape, seduce, mislead, misguide, misdirect, misinform

اطلاع غیر صحیح دادن (فعل)
misinform

Synonyms: bait and switch, cover up, deceive, disinform, doublespeak, double-talk, lead astray, lie, misdirect, misguide, mislead, misstate, mousetrap, pervert, prevaricate, put on, put on an act, put on false front, put up smoke screen, signify, string along, wrong steer


Antonyms: inform, tell all


جملات نمونه

1. They had been misinformed about the time of the meeting.
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد زمان ملاقات اطلاعات نادرستی دریافت کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها در مورد زمان جلسه معلوم شده بودند

2. The parents had been misinformed about the incident.
[ترجمه ترگمان]والدین در مورد این حادثه اطلاعات نادرستی دریافت کرده بودند
[ترجمه گوگل]والدین در مورد این حادثه بدرفتاری کرده اند

3. Don ' t misinform your doctor nor your lawyer.
[ترجمه ترگمان]به دکتر و وکیلت زنگ نزن
[ترجمه گوگل]دندان پزشک و یا وکیل خود را نادیده نگیرید

4. They were deliberately misinformed about their rights.
[ترجمه ترگمان]آن ها به عمد درباره حقوق آن ها اطلاعات غلط داده بودند
[ترجمه گوگل]آنها به طور عمدی درباره حقوقشان دچار سوءاستفاده بودند

5. He has been misinformed by members of his own party.
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب او به او اطلاعات نادرستی داده بودند
[ترجمه گوگل]او توسط اعضای حزب خود اطلاعات غلط داده است

6. I regret to say you have been misinformed .
[ترجمه ترگمان]متاسفم که به شما اطلاعات غلط دادم
[ترجمه گوگل]من متاسفم که می گویم شما غلط بوده اید

7. She misinformed me of the real state of affairs.
[ترجمه ترگمان]او به من اطلاعات واقعی امور را به من داده بود
[ترجمه گوگل]او از وضع واقعی امور من نادان بود

8. I am afraid you've been misinformed.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه به شما اطلاعات غلط دادند
[ترجمه گوگل]من می ترسم که شما دچار سوء تفاهم شده اید

9. He's either badly misinformed or willfully lying.
[ترجمه ترگمان]او به اطلاعات غلط اطلاعات غلط داده یا به عمد دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]او یا به شدت غلط و یا دروغ محض است

10. You have been misinformed.
[ترجمه ترگمان]به شما اطلاعات غلط دادند
[ترجمه گوگل]شما غلط بوده اید

11. Don't misinform your doctor or your lawyer.
[ترجمه ترگمان]به دکتر یا وکیلت زنگ نزن
[ترجمه گوگل]پزشک یا وکیل خود را نادیده نگیرید

12. You can misinform this generation, but his genius lives on!
[ترجمه ترگمان]شما می توانید این نسل را از خود دور کنید، اما نبوغ او زنده است!
[ترجمه گوگل]شما می توانید این نسل را گمراه کنید، اما نابغه اش در آن زندگی می کند!

13. To avoid conflict, they sometimes deliberately misinform each other as to their feelings, personal history, activities, and plans.
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از تعارض، گاهی اوقات به عمد هر یک را به عنوان احساسات، پیشینه شخصی، فعالیت ها و برنامه های خود مورد انتقاد قرار می دهند
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از درگیری، گاهی اوقات به طور غریزی به یکدیگر حساس می شوند، به عنوان احساسات، تاریخچه شخصی، فعالیت ها و برنامه هایشان

14. I was told she would be at the meeting, but clearly I was misinformed.
[ترجمه ترگمان]به من گفتند که او در جلسه خواهد بود، اما به طور واضح به من اطلاعات غلط داده بودند
[ترجمه گوگل]من گفته شد او در جلسه حضور خواهد داشت، اما به وضوح من غلط معلوم بود

He was misinformed as to the true cause of his father's death.

در مورد علت واقعی مرگ پدرش به او اطلاعات غلط داده بودند.


پیشنهاد کاربران

بَدَزداییدن = بد _ ازدای_ یدن
کَژزداییدن = کژ_ازدای - یدن

اطلاعات غلط دادن


کلمات دیگر: