کلمه جو
صفحه اصلی

doggie


چخی، سگ بزبان کودکان، سگ کوچک

انگلیسی به فارسی

سگ کوچولو


انگلیسی به انگلیسی

• little dog, pet term for any dog

جملات نمونه

1. During the general election the doggie vote could hold the balance of power.
[ترجمه ترگمان]در طول انتخابات عمومی، رای گیری doggie می تواند توازن قدرت را حفظ کند
[ترجمه گوگل]در انتخابات عمومی رأی دهندگان میتوانند تعادل قدرت را حفظ کنند

2. Molly receives a box of doggie goodies and the runners-up will receive, by post, a special gift.
[ترجمه ترگمان]\"مالی\" بسته به \"post\" (doggie goodies)و \"runners\" (up goodies)، یک هدیه ویژه دریافت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مولی یک جعبه چیزهای دوست داشتنی را دریافت می کند و دوندگان به صورت پست ای هدیه ویژه دریافت می کنند

3. The nature of that doggie world of thought is closed to most of us.
[ترجمه ترگمان]طبیعت این دنیای فکری برای بسیاری از ما بسته شده است
[ترجمه گوگل]ماهیت این دنیای فکر سگها برای بسیاری از ما بسته است

4. Diplomacy is the art of saying "Nice Doggie" until you can find a rock. Will Rogers
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \"دیپلماسی، هنر گفتن\" هنرهای زیبا \" است تا زمانی که بتوانید سنگ پیدا کنید ویل راجرز
[ترجمه گوگل]دیپلماسی هنر گفتن 'Nice Doggie' است تا شما بتوانید یک سنگ را پیدا کنید راجرز

5. Spider was fucken huh doggie style.
[ترجمه ترگمان]عنکبوت درست مثل مدل سگی بود
[ترجمه گوگل]عنکبوت سبک هندی بود

6. I think I would make a lovely doggie model.
[ترجمه ترگمان] فکر کنم یه مدل سگ دوست داشتنی درست کنم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم یک مدل سگ دوست داشتنی ایجاد کنم

7. Its "Doggie Day Camp" has become very popular among pet owners who refuse to leave their pets home alone.
[ترجمه ترگمان]کمپ \"Doggie Day\" در میان صاحبان حیوانات خانگی بسیار محبوب شده است که از گذاشتن حیوانات خانگی خود به تنهایی امتناع می کنند
[ترجمه گوگل]'Camp Day Camp' آن را در میان صاحبان حیوانات خانگی بسیار محبوب است که حاضر به ترک حیوانات خانگی خود را به تنهایی

8. Can you give me a doggie bag?
[ترجمه ترگمان]میشه یه کیسه مخصوص سگی بهم بدی؟
[ترجمه گوگل]میتونی یه کیسه ی سگ ببری؟

9. Look at this old grubby filthy and selfish doggie!
[ترجمه ترگمان]به این سگ کثیف کثیف و کثیف نگاه کن!
[ترجمه گوگل]به این سگ گرگ وحشی و خودخواه قدیمی نگاه کنید!

10. Patient: Be being returned in me is a doggie when.
[ترجمه ترگمان] در حال بازگشت به خونه من یه سگی - ه
[ترجمه گوگل]بیمار: در من بازگردانده می شود یک سگ کوچولو است

11. The restaurant gave us a doggie bag to put our left - overs in.
[ترجمه ترگمان]رستوران به ما یک کیسه doggie داد تا overs را در left قرار دهیم
[ترجمه گوگل]رستوران ما را به یک کیسه ی سگ برای ما گذاشت

12. Salesman: I had said, cannot wash a doggie with catharsis spirit.
[ترجمه ترگمان]من گفته بودم که این فروشنده نمی تواند یک doggie را با روحیه تخلیه تطهیر کند
[ترجمه گوگل]فروشنده: من گفتم، نمیتوانم یک سگ را با روح کادرسازی بخورم

13. A stay at "Doggie Day Camp" without the overnight goes for 20 dollars the day.
[ترجمه ترگمان]اقامت در اردوگاه \"Doggie Day\" بدون گذراندن یک شبه به مدت ۲۰ دلار در روز
[ترجمه گوگل]اقامت در کمپ روزانه Doggie بدون یک شبه روزانه 20 دلار می باشد

14. Mocha loves playing with doggie toy!
[ترجمه ترگمان] کیک دوست داره با اسباب بازی doggie بازی کنه
[ترجمه گوگل]مکه دوست دارد با اسباب بازی سگ بازی کند

پیشنهاد کاربران

هاپو

سگ ریز جثه


کلمات دیگر: