سیه چشم، چشم سیاه، سیاهی اطراف چشم (در اثر ضربه و غیره)
black eye
سیه چشم، چشم سیاه، سیاهی اطراف چشم (در اثر ضربه و غیره)
انگلیسی به فارسی
سیهچشم، چشمسیاه
سیاهی اطراف چشم (در اثر ضربه و غیره)
بدنامی
سیاه چشم
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: darkening and discoloration of the flesh around the eye, as from a bruise or blow.
• (2) تعریف: (informal) a sign or source of disgrace or disrepute.
• مشابه: stain, stigma
• مشابه: stain, stigma
- The scandal gave his whole department a black eye.
[ترجمه مهدخت] رسوایی بدنامی برای کل بخش به بار آورد
[ترجمه کهدخت] رسوایی باعث بدنامی کل بخش شد
[ترجمه ترگمان] این رسوایی، کل بخش رو یه چشم سیاه به هم زد[ترجمه گوگل] رسوایی تمام بخش خود را یک چشم سیاه گذاشت
• discoloration of the skin around the eye, bruised eye (resulting from a blow, etc.)
if someone has a black eye, they have a dark-coloured bruise around one of their eyes.
if someone has a black eye, they have a dark-coloured bruise around one of their eyes.
مترادف و متضاد
bad reputation
Synonyms: bad name, black mark, blemish, disgrace, dishonor, lost face, shame, shiner, smear, stain, stigma
جملات نمونه
1. Uncle Geooge got a black eye for ogling a lady in the pub.
[ترجمه ترگمان]عمو Geooge چشم سیاه برای چشم چرونی یک خانم در میخانه دارد
[ترجمه گوگل]عمو گوگل یک چشم سیاه داشت تا یک خانم را در میخانه تماشا کند
[ترجمه گوگل]عمو گوگل یک چشم سیاه داشت تا یک خانم را در میخانه تماشا کند
2. Jack looked like someone had given him a black eye .
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که جک یک چشم سیاه به او داده بود
[ترجمه گوگل]جک مانند کسی بود که چشمش سیاه شده بود
[ترجمه گوگل]جک مانند کسی بود که چشمش سیاه شده بود
3. He received a black eye in the tussle.
[ترجمه ترگمان]او یک چشم سیاه به دست داشت
[ترجمه گوگل]او چشم سیاه را در خم شدن گرفت
[ترجمه گوگل]او چشم سیاه را در خم شدن گرفت
4. Holy cow! How did you get that black eye?
[ترجمه ترگمان]! یا گاو مقدس اون چشم سیاه رو از کجا گیر آوردی؟
[ترجمه گوگل]گاو مقدس! چطور چشمان سیاه را گرفتی؟
[ترجمه گوگل]گاو مقدس! چطور چشمان سیاه را گرفتی؟
5. A black eye, a torn hand, blisters on your feet — my God, what a chapter of accidents!
[ترجمه ترگمان]یک چشم سیاه، یک دست پاره، چند تا پینه پای تو - خدای من، چه فصلی!
[ترجمه گوگل]یک چشم سیاه، یک دست پاره شده، پلک ها روی پای شما - خدای من، یک فصل از حوادث!
[ترجمه گوگل]یک چشم سیاه، یک دست پاره شده، پلک ها روی پای شما - خدای من، یک فصل از حوادث!
6. That black eye you got in the fight is a real beauty!
[ترجمه ترگمان]آن چشمان سیاه که تو در جنگ داری، یک زیبایی واقعی است!
[ترجمه گوگل]این چشم سیاه که در مبارزه قرار گرفته زیبایی واقعی است!
[ترجمه گوگل]این چشم سیاه که در مبارزه قرار گرفته زیبایی واقعی است!
7. He asked if I'd got my black eye in a fight - I told him the prosaic truth that I'd banged my head on a door.
[ترجمه ترگمان]او از من پرسید که من چشم سیاه خود را در یک جنگ دارم - به او حقیقت ملال آور را گفتم که سرم را به در کوبیده بودم
[ترجمه گوگل]او پرسید که آیا من یک چهره سیاه را در یک مبارزه می بینم - به او گفتم حقیقت شگرف که می توانستم سرم را روی یک درهم بکوبم
[ترجمه گوگل]او پرسید که آیا من یک چهره سیاه را در یک مبارزه می بینم - به او گفتم حقیقت شگرف که می توانستم سرم را روی یک درهم بکوبم
8. The boy had a black eye after the fight.
[ترجمه ترگمان]پسر بعد از جنگ یک چشم سیاه به او زد
[ترجمه گوگل]پسر پس از جنگ، یک چشم سیاه داشت
[ترجمه گوگل]پسر پس از جنگ، یک چشم سیاه داشت
9. How'd you get that black eye?
[ترجمه ترگمان]اون چشم سیاه رو از کجا گیر آوردی؟
[ترجمه گوگل]چطور چشمان سیاه را گرفتی؟
[ترجمه گوگل]چطور چشمان سیاه را گرفتی؟
10. Her face was a white powder mask with black eye make-up and black lip gloss.
[ترجمه ترگمان]صورتش پودر سفیدی بود با چشم سیاه و برق لب سیاه
[ترجمه گوگل]صورت او یک ماسک پودر سفید بود با چشم سیاه و براق و لب براق سیاه
[ترجمه گوگل]صورت او یک ماسک پودر سفید بود با چشم سیاه و براق و لب براق سیاه
11. On another player, the black eye might look tough.
[ترجمه ترگمان]در یک بازیکن دیگر، چشم سیاه ممکن است سخت به نظر برسد
[ترجمه گوگل]در یک بازیکن دیگر، چشم سیاه ممکن است دشوار باشد
[ترجمه گوگل]در یک بازیکن دیگر، چشم سیاه ممکن است دشوار باشد
12. They put my name down, gave me a black eye.
[ترجمه ترگمان]اسمم رو گذاشتن پایین، یه چشم سیاه بهم دادن
[ترجمه گوگل]آنها نام من را گذاشتند، به من یک چشم سیاه داد
[ترجمه گوگل]آنها نام من را گذاشتند، به من یک چشم سیاه داد
13. He came home one day with a black eye.
[ترجمه ترگمان]یک روز با یک چشم سیاه به خانه آمد
[ترجمه گوگل]او یک شب با یک چشم سیاه به خانه آمد
[ترجمه گوگل]او یک شب با یک چشم سیاه به خانه آمد
14. Look at that black eye make-up and the suspenders.
[ترجمه ترگمان] اون چشم سیاه و بند شلوار رو ببین
[ترجمه گوگل]نگاهی به این چشم سیاه و آرایش و بند های
[ترجمه گوگل]نگاهی به این چشم سیاه و آرایش و بند های
پیشنهاد کاربران
سیاهی ( کبودی ) چشم
کبودی چشم
چشم او ( پسر، مرد ) کبود شده است
همون بادمجون زیر چشم به اصطلاح خودمون
Jack looked like someone had given him a black eye
Jack looked like someone had given him a black eye
کبودی زیر چشم یا همان بادمجان زیر چشمش هست خودمون
مثلاl. fot a black eye
میشه زیر چشم کبوده
مثلاl. fot a black eye
میشه زیر چشم کبوده
منشاء رسوایی
لکه ننگ
لکه ننگ
بادمجان اطراف چشم، کبودی چشم
I bet you'd look pretty with a black eye
I bet you'd look pretty with a black eye
کلمات دیگر: