کلمه جو
صفحه اصلی

snoop


معنی : جاسوس، جستجو کننده، بدنبال متخلفین قانون گشتن، نگاه تجسس امیز کردن، بدنبال غذا پوییدن، مخفیانهتحقیقات بعمل اوردن
معانی دیگر : (عامیانه)، (مخفیانه و جاسوس وار) تجسس کردن، (کنجکاوانه) نگاه کردن، آدم جاسوس منش، آدم فضول و کنجکاو (snooper هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

نگاه تجسس آمیز کردن، به دنبال غذا پوییدن، به دنبال متخلفین قانون گشتن، مخفیانه تحقیقات بعمل آوردن،جستجو کننده، جاسوس


اسنوپ، جاسوس، جستجو کننده، بدنبال متخلفین قانون گشتن، نگاه تجسس امیز کردن، بدنبال غذا پوییدن، مخفیانهتحقیقات بعمل اوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: snoops, snooping, snooped
• : تعریف: to pry into others' affairs or possessions, esp. in a sneaky way.
مترادف: meddle, nose, pry
مشابه: butt in, check, eavesdrop, interfere, intrude, look, mess, poke
اسم ( noun )
مشتقات: snooper (n.)
• : تعریف: someone who snoops.
مترادف: busybody, meddler
مشابه: gossip, inquisitive, Nosy Parker

• one who snoops, one who pries or meddles; act of prying or meddling; private detective
pry into the affairs of others, meddle, interfere
someone who is snooping is secretly looking round a place in order to find out things.
if you snoop on someone, you watch them secretly in order to find out things about their life.

مترادف و متضاد

جاسوس (اسم)
intelligencer, beagle, spy, snoop, tailer, informer, undercover agent, stoolie

جستجو کننده (اسم)
seeker, snoop, tracer, quester, searcher, snooker

به دنبال متخلفین قانون گشتن (فعل)
snoop

نگاه تجسس امیز کردن (فعل)
snoop

به دنبال غذا دویدن (فعل)
snoop

مخفیانه تحقیقات بعمل اوردن (فعل)
snoop

person who noses around


Synonyms: busybody, butt-in, detective, eavesdropper, ferret, gumshoe, meddler, peeping Tom, pragmatist, pry, pryer, quidnunc, rubberneck, scout, sleuth, snooper


nose around


Synonyms: busybody, interfere, intrude, meddle, mess with, mouse, nose, peek, peep, peer, poke, poke nose in, pry, snook, spy, stare


Antonyms: ignore, neglect


جملات نمونه

1. People were sent out to snoop on rival businesses.
[ترجمه ترگمان]مردم برای تجسس به کاره ای رقیب فرستاده شدند
[ترجمه گوگل]مردم به کسب و کارهای رقابتی فرستاده شدند

2. The second house that Grossman had a snoop around contained "strong simple furniture".
[ترجمه ترگمان]خانه دوم که گراسمن مورد تجسس قرار داده بود، حاوی \"مبل بسیار ساده\" بود
[ترجمه گوگل]خانه دوم که گراسمن در اطراف آن قرار داشت، 'مبلمان ساده و ساده' بود

3. I don't mean to snoop, but is there something wrong?
[ترجمه ترگمان]قصد فضولی ندارم، اما چیزی شده؟
[ترجمه گوگل]منظورم این نیست که بخوابم، اما آیا چیزی اشتباه است؟

4. I think someone's been having a snoop around my office - I didn't leave that drawer open.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم یه نفر اطراف دفتر من فضولی کرده من اون کشو رو باز نذاشتم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم کسی که در اطراف دفتر من حضور داشته باشد - من این کشو را باز نکردم

5. He had a snoop around her office.
[ترجمه ترگمان] اون اطراف دفترش فضولی کرده بود
[ترجمه گوگل]او در اطراف دفترش بی خبر بود

6. He's such a snoop - he's always going through my mail.
[ترجمه ترگمان]این یک جاسوسی است - همیشه از طریق پست من رد می شود
[ترجمه گوگل]او چنین جاسوسی است - او همیشه از طریق ایمیل من می رود

7. Governments have been known to snoop on innocent citizens.
[ترجمه ترگمان]دولت ها برای تجسس در مورد شهروندان بیگناه شناخته شده اند
[ترجمه گوگل]شناخته شده است که دولت ها به شهروندان بیگناه حمله می کنند

8. Don't snoop into my affairs!
[ترجمه ترگمان]فضولی نکن!
[ترجمه گوگل]به کارهای من توجه نکن!

9. Anyway, I've got to go in and snoop around a bit.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من باید برم داخل و یه کم جستجو کنم
[ترجمه گوگل]به هر حال، من باید کمی در موردش صحبت کنم

10. The Snoop trial was ignored by both races.
[ترجمه ترگمان]در هر دو مسابقه محاکمه Snoop نادیده گرفته شد
[ترجمه گوگل]محاکمه Snoop توسط هر دو نژاد نادیده گرفته شد

11. Yes, the Seminoles were missing their top receiver, Snoop Minnis, who had been declared academically ineligible.
[ترجمه ترگمان]Yes، را گم کردند و receiver را که از لحاظ علمی از لحاظ علمی از حد مجاز اعلام شده بود، از دست دادند
[ترجمه گوگل]بله، Seminoles گویای اصلی خود را، Snoop Minnis، که از لحاظ تحصیلی غیرمجاز اعلام شده بود، از دست دادند

12. I have ideas and you snoop.
[ترجمه ترگمان]من ایده های دارم و تو هم جاسوسی می کنی
[ترجمه گوگل]من ایده ای دارم و شما را سرزنش می کنم

13. Technology is making it easier to snoop on just about anybody.
[ترجمه ترگمان]تکنولوژی این کار را برای تجسس در مورد هر کسی آسان تر می کند
[ترجمه گوگل]فناوری آن را آسان تر برای سوء استفاده فقط در مورد هر کسی

14. That suited Fenn fine: he preferred to snoop alone.
[ترجمه ترگمان]این کار به مذاق مرد خوش نمی آمد، ترجیح می داد تک و تنها جاسوسی کند
[ترجمه گوگل]که مناسب Fenn خوب است او ترجیح داد به سرقت تنها

15. Dishonest? I wouldn't have to snoop around if you were honest with Luke.
[ترجمه ترگمان]dishonest \"؟\" اگر با لوک صادق بودی، مجبور نبودم اطراف گشتی بزنم
[ترجمه گوگل]متقلب؟ اگر شما با لوقا صادق باشید، نمی خواهم به اطراف نگاه کنم

پیشنهاد کاربران

پاییدن

سَرَک کشیدن

دزدکی/ مخفیانه نگاه کردن
دزدکی سرک کشیدن

To secretly look around in order to find out information about other people's private affairs

Snoop : busy body

سروگوش آب دادن

فضول

Busybody


کلمات دیگر: