کلمه جو
صفحه اصلی

commemorative


معنی : یادبودی، مربوط به جشن یاد بود
معانی دیگر : (تمبر یا لوحه و غیره) یاد بود، بزرگداشت، وابسته به یاد بود یا بزرگداشت، یاد آورانه (commemoratory هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

مربوط به جشن یاد‌بود، یادبودی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: serving to honor or act as a memento of someone or something.
اسم ( noun )
مشتقات: commemoratively (adv.)
• : تعریف: a coin, stamp, medal, or the like designed specifically to commemorate one or more persons or events.

• in memory, marking, perpetuating, in honor, acknowledging
a commemorative object such as a stamp or a medal is one that commemorates a particular event or person.

مترادف و متضاد

Antonyms: dishonoring, forgetful, neglectful, neglecting


یادبودی (صفت)
commemorative

مربوط به جشن یاد بود (صفت)
commemorative

in honor of something


Synonyms: celebratory, commemoratory, dedicatory, in memory, in remembrance, memorial, observing


جملات نمونه

1. a commemorative stamp
تمبر یادبود

2. to issue commemorative stamps
تمبر یاد بود منتشر کردن

3. a limited edition of commemorative stamps
یک دوره ی معدود از تمبرهای یادبود

4. The Post Office has issued a commemorative stamp to mark the event.
[ترجمه ترگمان]اداره پست یک تمبر یادبود برای بزرگداشت این رویداد صادر کرده است
[ترجمه گوگل]اداره پست یک تمبر معروف برای نشان دادن رویداد صادر کرده است

5. After touring the hospital, Her Majesty unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه ترگمان]پس از سفر به بیمارستان، اعلی حضرت از یک لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه گوگل]پس از سفر به بیمارستان، اعلیحضرت، پلاک مهمی را به نمایش گذاشت

6. A commemorative medal was struck in honour of the event.
[ترجمه ترگمان]یک مدال یادبودی به افتخار این حادثه به وقوع پیوست
[ترجمه گوگل]مدال افتخار برای افتخار این رویداد بود

7. There is a commemorative plaque to the artist in the village hall.
[ترجمه ترگمان]یک لوح یادبود برای هنرمند در تالار روستا وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک پلاک یادبود برای هنرمند در سالن روستا وجود دارد

8. A commemorative plaque on the bridge records the name of the engineer.
[ترجمه ترگمان]یه پلاک کننده روی پل اسم مهندس رو ثبت کرده
[ترجمه گوگل]پلاک یادبود در پل اسم مهندس را ثبت می کند

9. The Queen unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه ترگمان]ملکه از لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه گوگل]ملکه یک پلاک یادبود را به نمایش گذاشت

10. Her Majesty later unveiled a commemorative plaque.
[ترجمه ترگمان]اعلی حضرت بعدا از یک لوح یادبود پرده برداری کرد
[ترجمه گوگل]اعلیحضرت بعدا پلاک یادبود را به نمایش گذاشت

11. A commemorative headboard will be carried featuring the Taunton 150 logo and the train leaves Bishops Lydeard at 1
[ترجمه ترگمان]یک تخت یادبود به همراه Taunton ۱۵۰ نمایش داده خواهد شد و قطار Bishops را در ساعت ۱ ترک می کند
[ترجمه گوگل]برگه یادبود برگزار خواهد شد لوگوی Taunton 150 و قطار برگزاری اسقف Lydeard در 1

12. Writer Tim Cahill likes to hand out commemorative lapel pins.
[ترجمه ترگمان]نویسنده تیم Cahill دوست دارد commemorative را به او نشان دهد
[ترجمه گوگل]Writer تیم Cahill دوست دارد به دست آوردن سکه های افتخار یادبود

13. Their joint contribution would have warranted a commemorative book, had not one by chance bearing their names already been recently released.
[ترجمه ترگمان]سهم مشترک آن ها برای این کتاب یادگاری یک کتاب یادبود بود، تا به حال نام آن ها به تازگی منتشر نشده بود
[ترجمه گوگل]سهم مشترک آنها، یک کتاب معروف را تأیید کرده بود، و به همین ترتیب، نام آنها قبلا منتشر نشده بود

14. An Post has also issued a commemorative stamp to mark the event.
[ترجمه ترگمان]یک پست نیز یک تمبر یادبود برای بزرگداشت این رویداد صادر کرده است
[ترجمه گوگل]یک پست همچنین علامت یادبود برای نشان دادن رویداد صادر کرد

15. She is, however, quite fond of the commemorative scar.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، او به جای زخم خانوادگی خیلی علاقه دارد
[ترجمه گوگل]او، با این حال، به شدت از زخم یادبود لذت می برد

a commemorative stamp

تمبر یادبود


پیشنهاد کاربران

یادبود

یادبود
تجلیل
بزرگداشت

Something that marks an event or is intended to honor something by remembering it

• commemorative edition of the book


کلمات دیگر: