(عامیانه) خنده ی بلند، خنده ی جانانه (از ته دل)
belly laugh
(عامیانه) خنده ی بلند، خنده ی جانانه (از ته دل)
انگلیسی به فارسی
(عامیانه) خندهی بلند، خندهی جانانه (از ته دل)
هرچیزی که موجب خنده شود (بهویژه لطیفه یا شیرینکاری در نمایش و غیره)
شکم خندیدن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (informal) a deep hearty laugh.
• مشابه: howl, roar
• مشابه: howl, roar
• (2) تعریف: something that provokes jovial laughter.
• مشابه: howl
• مشابه: howl
• a belly laugh is a very loud, deep laugh.
مترادف و متضاد
very funny joke
Synonyms: good one, guffaw, hoot, howler, rib tickler, riot, roar, scream, sidesplitter, thigh-slapper, wow
جملات نمونه
1. One man's religion is another man's belly laugh. Robert A Heinlein
[ترجمه ترگمان]مذهب یک مرد، شکم یک مرد دیگر را به خنده می اندازد رابرت A
[ترجمه گوگل]یک مرد مذهب خنده شکم یک مرد دیگر است رابرت هینلین
[ترجمه گوگل]یک مرد مذهب خنده شکم یک مرد دیگر است رابرت هینلین
2. What used to cause a belly laugh now earns a pleasant chuckle.
[ترجمه ترگمان]چیزی که باعث خنده شکم می شود حالا خنده مطبوعی به خود می گیرد
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث خنده شکم در حال حاضر شگفت انگیز دلپذیر به دست می آورد
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث خنده شکم در حال حاضر شگفت انگیز دلپذیر به دست می آورد
3. A good, satisfying belly laugh.
[ترجمه ترگمان]یه خنده خیلی خوب و ارضا کننده
[ترجمه گوگل]یک خنده خوب، رضایت بخش شکم
[ترجمه گوگل]یک خنده خوب، رضایت بخش شکم
4. One man's theology is another man's belly laugh.
[ترجمه ترگمان]یک مرد الهیات یک مرد، شکم یک مرد دیگر را به خنده می اندازد
[ترجمه گوگل]الهی یک مرد خنده شکم یک مرد دیگر است
[ترجمه گوگل]الهی یک مرد خنده شکم یک مرد دیگر است
5. Charles let out a belly laugh in the middle of the meeting.
[ترجمه ترگمان]شارل در وسط جلسه به خنده افتاد
[ترجمه گوگل]چارل در خلال جلسه، خنده شکسته را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]چارل در خلال جلسه، خنده شکسته را بیرون آورد
6. His joke caused a belly laugh.
[ترجمه ترگمان]جوک او باعث خنده شکم شده بود
[ترجمه گوگل]شوخی او باعث خنده شکم شد
[ترجمه گوگل]شوخی او باعث خنده شکم شد
7. A good belly laugh contracts muscles from the abdomen to the shoulders.
[ترجمه ترگمان]خنده شکم خوب، ماهیچه های شکم را منقبض می کند
[ترجمه گوگل]شکم خوب شکم عضلات را از شکم به شانه ها می بندد
[ترجمه گوگل]شکم خوب شکم عضلات را از شکم به شانه ها می بندد
8. We belly laugh every single day.
[ترجمه ترگمان]هر روز به شکمش می خندیم
[ترجمه گوگل]ما هر روز تنها لبخند می زنیم
[ترجمه گوگل]ما هر روز تنها لبخند می زنیم
9. Brown belly laugh Kingfisher distributed in the island of New Guinea and nearby islands.
[ترجمه ترگمان]در جزیره گینه نو و جزایر نزدیک، ماهی خوراک ماهی خوراک توزیع شد
[ترجمه گوگل]شکم قهوهای مایل به زرد Kingfisher خنده در جزیره گینه نو و جزایر در نزدیکی توزیع شده است
[ترجمه گوگل]شکم قهوهای مایل به زرد Kingfisher خنده در جزیره گینه نو و جزایر در نزدیکی توزیع شده است
10. I've never heard Robin laugh like that - it was a real belly laugh.
[ترجمه ترگمان]من هرگز صدای خنده رابین رو نشنیده بودم این یه خنده واقعی بود
[ترجمه گوگل]من هرگز رابین خندیدم - این یک خنده واقعی شکم بود
[ترجمه گوگل]من هرگز رابین خندیدم - این یک خنده واقعی شکم بود
11. KW: When was the last time you had a good belly laugh?
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که تو شکم خوب داشتی کی بود؟
[ترجمه گوگل]KW وقتی آخرین بار بود که شما خندیدن شکم خوب داشتید؟
[ترجمه گوگل]KW وقتی آخرین بار بود که شما خندیدن شکم خوب داشتید؟
12. This cartoon is so interesting that it makes us break into a lot of belly laugh.
[ترجمه ترگمان]این کارتون آنقدر جالب است که باعث می شود ما به خنده شکم زیادی تبدیل شویم
[ترجمه گوگل]این کارتون بسیار جالب است که موجب می شود ما به خنده شکم بزرگ برسیم
[ترجمه گوگل]این کارتون بسیار جالب است که موجب می شود ما به خنده شکم بزرگ برسیم
13. I love Mr. Bean, his acting skills give us a lot of belly laugh.
[ترجمه ترگمان]من عاشق آقای \"بین\" هستم، مهارت های بازیگری اون بهمون خیلی خنده داره
[ترجمه گوگل]من آقای باقلا را دوست دارم، مهارت های بازیگری او به ما خندیدن زیادی به شکم می دهد
[ترجمه گوگل]من آقای باقلا را دوست دارم، مهارت های بازیگری او به ما خندیدن زیادی به شکم می دهد
پیشنهاد کاربران
قهقهه
قهقهه زدن
قهقهه زدن
خنده از ته دل
قهقهیدَن.
دِلخَندیدَن = کُمدی های او، همیشه باعث می شد تماشا چیان بِدلخندن.
دِلخَندیدَن = کُمدی های او، همیشه باعث می شد تماشا چیان بِدلخندن.
دِلخَند زدن.
دلخنده کردن.
غشخَندیدَن.
غشخند زدن
غشخنده کردن.
دلخنده کردن.
غشخَندیدَن.
غشخند زدن
غشخنده کردن.
کلمات دیگر: