کلمه جو
صفحه اصلی

ornery


معنی : بد خلق، اذیت کننده
معانی دیگر : بدسیرت، بدقلق، -2 سرسخت، لجوج، لجباز، سمج، onery : عادی، معمولی

انگلیسی به فارسی

( ornary ، onery =) عادی، معمولی، اذیت کننده، بدخلق


جادوگری، اذیت کننده، بد خلق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: orneriness (n.)
• : تعریف: stubborn, mean, or disagreeable.
مترادف: cantankerous, irascible, mean, stubborn
مشابه: bad-tempered, crabby, crusty, disagreeable, feisty, grouchy, headstrong, obstinate, pigheaded, quarrelsome, short-tempered, sour, surly

- Some of the neighbors have been ornery about the proposed community center.
[ترجمه ترگمان] برخی از همسایه ها ornery در مورد مرکز پیشنهادی جامعه هستند
[ترجمه گوگل] برخی از همسایگان در مورد مرکز اجتماعی پیشنهاد شده اند
- She's so ornery; she won't even try on the new clothes I got her.
[ترجمه ترگمان] خیلی بد اخلاقه و حتی سعی هم نمی کنه که لباس های جدید رو که من براش خریدم رو امتحان کنه
[ترجمه گوگل] او خیلی خوش تیپ است او حتی لباس های جدیدی را که من دریافت نکرده ام، امتحان می کنم
- I wouldn't ask him now; he tends to be ornery first thing in the morning.
[ترجمه ترگمان] حالا از او چیزی نخواهم پرسید؛ صبح ها خیلی بد می شود
[ترجمه گوگل] من الان او را نمی خواهم او تمایل دارد اولین صبحانه باشد

• stubborn; bad-tempered; mean

مترادف و متضاد

بد خلق (صفت)
grumpy, moody, bad-tempered, choleric, grouchy, ornery, cantankerous, dyspeptic, capernoited, gruff, ill-natured, ill-tempered

اذیت کننده (صفت)
ornery

mean


Synonyms: cantankerous, contemptible, crabby, cranky, crusty, difficult, disagreeable, grouchy, grumpy, hard-nosed, ignoble, ill-tempered, irritable, nasty, obstinate, quarrelsome, rotten, sour, surly, testy, unfriendly, vicious


جملات نمونه

1. the old man was ornery all day
پیرمرد تمام روز عبوس بود.

2. He had been in an ornery mood all day, rowing with his wife and his boss.
[ترجمه ترگمان]تمام روز در این حال و روز بود که با زنش و رئیسش پارو می زد
[ترجمه گوگل]او در تمام طول روز در خلق و خوی خوابیده بود، با همسرش و رئیسش قدم زدن

3. The old lady was still being ornery, but at least she had consented to this visit.
[ترجمه ترگمان]پیرزن هنوز هم ornery بود، ولی لااقل از این دیدار راضی شده بود
[ترجمه گوگل]بانوی پیر هنوز جادوگر بود، اما حداقل او به این دیدار موافقت کرد

4. The senators were ornery and independent.
[ترجمه ترگمان]سناتورها معمولی و مستقل بودند
[ترجمه گوگل]سناتورها بی ادب بودند

5. You may know Quebec as a hotbed of ornery, croissant-munching separatists.
[ترجمه ترگمان]شاید \"کبک\" رو به عنوان منبع تغذیه از separatists، croissant munching
[ترجمه گوگل]شما ممکن است کبک را به عنوان یک جبهه ای از جدایی طلبان، کراویزانت، ملاقات کنید

6. But they seem to be becoming more ornery.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر میاد بیشتر از این becoming
[ترجمه گوگل]اما به نظر می رسد که آنها بیشتر شبیه به هم هستند

7. It is mostly because we're mean and ornery.
[ترجمه ترگمان]بیشتر به خاطر این است که ما بدجنس و معمولی هستیم
[ترجمه گوگل]این عمدتا به این دلیل است که ما معنی داریم و خوشبختیم

8. He had a reputation of being an ornery SOB and the epitome of the loud, aggressive drill instructor, but each and every one of his recruits would forever utter his name with respect.
[ترجمه ترگمان]او شهرت بدی داشت که یک مربی معمولی and و یک مربی نظامی خشن و aggressive بود، اما هر یک از recruits برای همیشه نام او را با احترام ادا می کرد
[ترجمه گوگل]او شهرت خود را به عنوان SOB مزرعه و مظهر مربی پر سر و صدا و پر سر و صدا، اما هر و هر یک از کارکنان او برای همیشه نام خود را با احترام می گویند

9. The first three med students are ornery because they have been waiting for 11 minutes.
[ترجمه ترگمان]سه دانشجوی پزشکی اول به این دلیل ornery هستند که ۱۱ دقیقه منتظر بوده اند
[ترجمه گوگل]اولین دانش آموزان سه ماهه هستند، زیرا آنها منتظر 11 دقیقه بوده اند

10. When he was 16 when is ornery shoots carves the hero!
[ترجمه ترگمان]زمانی که او ۱۶ سال داشت، عکس های ornery قهرمان می شوند!
[ترجمه گوگل]هنگامی که او 16 ساله بود، شاخه های زرشکی قهرمان را می کشید!

11. I'm nasty, I'm old, and a little bit ornery.
[ترجمه ترگمان]من پیر هستم، پیر هستم و یه کم اذیت کننده
[ترجمه گوگل]من تند و زننده هستم، من پیر هستم و کمی جالب است

12. Ornery or not, You've been M. I. A for over a month.
[ترجمه ترگمان]ornery یا نه، شما مسی و مادلن بودید من بیش از یک ماه
[ترجمه گوگل]Ornery یا نه، شما M I A بیش از یک ماه بوده است

13. I got to go to church and sweat and sweat -- I hate them ornery sermons!
[ترجمه ترگمان]من باید برم کلیسا و عرق کنم و عرق کنم و از اونا هم بدم میاد
[ترجمه گوگل]من باید به کلیسا رفتم و عرق کردم و عرق کردم - من از آنها از موعظه ها خوشم آمد!

14. On top of that, the tools themselves were almost universally immature and ornery.
[ترجمه ترگمان]در بالای آن، خود ابزارها تقریبا به طور جهانی نابالغ و ornery بودند
[ترجمه گوگل]در بالای آن، ابزارهای خود تقریبا همه جانبه نابالغ بوده و شکارچیان بودند

The old man was ornery all day.

پیرمرد تمام روز عبوس بود.


پیشنهاد کاربران

e. g. My international vice president has files on the high and mighty and the low and ornery

Bad tempered
Cantankerous
بد اخلاق
تندخو
تندمزاج
بد عنق
لجوج

کله شق


کلمات دیگر: