کلمه جو
صفحه اصلی

coterie


معنی : انجمن، گروه هم مسلک
معانی دیگر : جرگه، انگامه، سلک، محفل، جمع، آویژگان، انجمن ادبی واجتماعی

انگلیسی به فارسی

گروه هم‌مسلک، انجمن (ادبی و اجتماعی)


دوشیزه، گروه هم مسلک، انجمن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a small, exclusive group of friends or associates with similar interest or activities; clique.
مشابه: clique, crowd

- She was delighted to find friends with a similar interest in cinema, and now she is part of a coterie of film enthusiasts.
[ترجمه ترگمان] او از پیدا کردن دوستان با علاقه مشابهی به سینما خوشحال بود، و اکنون او بخشی از گروهی از مشتاقان فیلم است
[ترجمه گوگل] او خوشحال بود که دوستان خود را با علاقه مشابه به سینما پیدا کند، و اکنون او بخشی از یک دوستداران علاقه مندان فیلم است

• group of people who share a common interest or goal; clique
a coterie is a small group of people who are close friends or have a common interest, and who do not want other people to join them; a literary word.

مترادف و متضاد

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

گروه هم مسلک (اسم)
coterie

clique


Synonyms: circle, cadre


جملات نمونه

1. a literary coterie
محفل ادبی

2. he joined a coterie of poets
او به جمع شعرا پیوست.

3. Yet what our little coterie suffered was, I believe, disproportionate to our vices.
[ترجمه ترگمان]با این حال، عقیده من این بود که این محفل کوچک ما متناسب با عیب و نقص ما نیست
[ترجمه گوگل]با این حال، به اعتقاد من، ناتوانی ما در رفع نگرانی ما، منسجم نبود

4. Directly below the king was a coterie of intellectuals possessing mind of the highest order.
[ترجمه ترگمان]درست در پایین پادشاه یک گروه اهل intellectuals که به بالاترین درجه رسیده بودند
[ترجمه گوگل]به طور مستقیم زیر پادشاه، متشکل از روشنفکرانی بود که دارای نظم بالاتر بودند

5. That coterie would also act, as they did for the 1991 event, very much as a think tank.
[ترجمه ترگمان]آن گروه نیز همان طور که برای رویداد سال ۱۹۹۱ مثل یک تانک فکر می کردند، عمل می کردند
[ترجمه گوگل]این گروه همچنین به همان اندازه که در سال 1991 فعالیت می کردند عمل می کند، بسیار به عنوان یک مرکز فکر

6. His loyal coterie of fans crowded the stage.
[ترجمه ترگمان]گروهی از هواداران وفادار او در صحنه ازدحام کردند
[ترجمه گوگل]طرفداران وفادار او از طرفداران صحنه را شکستند

7. The coterie of would-be revolutionaries commanded no widespread support.
[ترجمه ترگمان]گروهی از انقلابیون خواهند بود که از پشتیبانی همه جانبه برخوردار نیستند
[ترجمه گوگل]سرپرستی انقلابیون متشکل از هیچ پشتیبانی گسترده ای نیست

8. The name is known to only a small coterie of collectors.
[ترجمه ترگمان]این نام تنها برای جمع کوچکی از مجموعه داران مشهور است
[ترجمه گوگل]این نام فقط به یک کلبه کوچک جمع آوری شده است

9. Sunge entrusted a special coterie with disposing his property.
[ترجمه ترگمان]Sunge یک محفل ویژه را با اجاره دادن اموالش به کار گرفت
[ترجمه گوگل]Sunge یک وکیل ویژه با دفع اموال خود را سپرد

10. Hong Kong's chief executive is chosen by a coterie of business leaders heavily influenced by Beijing.
[ترجمه ترگمان]مدیر اجرایی هنگ کنگ توسط گروهی از رهبران تجاری که به شدت تحت تاثیر پکن قرار گرفته اند انتخاب شده است
[ترجمه گوگل]مدیر اجرایی هنگ کنگ توسط همتایان رهبران کسب و کار که به شدت تحت تاثیر پکن قرار دارند، انتخاب شده است

11. There's a coterie of news hounds calling themselves as citizen journalists behind Wikinews.
[ترجمه ترگمان]یک گروه سگ های خبری وجود دارد که خود را روزنامه نگاران پشت Wikinews می خوانند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از خبرگزاری ها به نام شهروندان روزنامه نگاران پس از ویکیخبر وجود دارد

12. It is in light of insurance coterie, it is really a little.
[ترجمه ترگمان]در روشنایی یک گروه بیمه است، بسیار کم است
[ترجمه گوگل]این در نگاه به بیمه کوپه است، این واقعا کمی است

13. The creations of a small coterie of malicious hackers who invent toxic software for the sheer deviltry of it.
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک گروه کوچک از هکرها و هکرهای بدخواه که برای شیطنت محض آن نرم افزارهای سمی اختراع می کنند
[ترجمه گوگل]خلق یک گروه کوچک از هکرهای مخرب که نرم افزارهای سمی را برای شیطانی کردن آن ساخته اند

14. Mary and her coterie gave a party to which we were not invited.
[ترجمه ترگمان]مری و مادرش به یک مهمانی دعوت شده بودند که ما دعوت نشده بودیم
[ترجمه گوگل]مری و همسرش یک مهمانی را به ما دعوت کردند

15. The songs he recorded were written by a small coterie of dedicated writers.
[ترجمه ترگمان]آهنگ هایی که او ضبط کرده بود توسط یک گروه کوچک از نویسندگان اهدا شده نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]آهنگ هایی که او ضبط کرده بود، توسط یک نویسنده کوچکی نوشته شده بود

He joined a coterie of poets.

او به جمع شاعران پیوست.


a literary coterie

محفل ادبی


پیشنهاد کاربران

گروهی کوچک که چیزی را به اشتراک دارند.

گروه/جرگه افراد هم مسلک
Clique
A small group of like minded people

• a coterie of famous people, from singers to athletes.



کلمات دیگر: