کلمه جو
صفحه اصلی

ken


معنی : نظر، بصیرت، بینش
معانی دیگر : فهم، دریافت، ادراک، (اسکاتلند) دانستن، (قدیمی) دیدن، مشاهده کردن، (محلی) تشخیص دادن، (نادر) میدان دید، دیدرس

انگلیسی به فارسی

نظر، بینش، بصیرت


کین، بصیرت، نظر، بینش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: knowledge, range of vision, or comprehension.
مشابه: cognizance, knowledge, view

- Future events are not within my ken.
[ترجمه ترگمان] وقایع آینده در دسترس من نیست
[ترجمه گوگل] حوادث آینده درون من نیست

• male first name (form of kenneth); family name;
knowledge, understanding, perception; awareness, consciousness; area of knowledge; field of vision
know; perceive, comprehend, understand; conceive, grasp
if something is beyond your ken, you do not have enough knowledge to be able to understand it; an old-fashioned expression.

مترادف و متضاد

نظر (اسم)
sight, verdict, view, advice, regard, opinion, look, viewpoint, thought, slant, discretion, observation, gander, esteem, ken, waff

بصیرت (اسم)
knowledge, intuition, insight, vision, foresight, discernment, discretion, clairvoyance, ken

بینش (اسم)
intelligence, intuition, insight, sight, eyesight, seeing, ken

perception


Synonyms: acumen, apprehending, apprehension, attention, attitude, awareness, cognizance, comprehension, concept, consciousness, grasp, idea, impression, insight, judgment, knowledge, light, notion, picture, realizing, recognition, sense, sight, understanding, vision


جملات نمونه

1. it is beyond my ken
از درک من خارج است.

2. Ken began to lament the death of his only son.
[ترجمه ترگمان]کن شروع کرد به شکایت از مرگ تنها پسرش
[ترجمه گوگل]کن شروع به عذاب مرگ تنها پسر خود کرد

3. The doctor advised Ken to avoid strenuous exercise.
[ترجمه ترگمان]پزشک به کن توصیه کرد که از ورزش شدید اجتناب کند
[ترجمه گوگل]دکتر کن برای جلوگیری از تمرین شدید توصیه کرد

4. Don't get Ken onto politics or we'll be here all night!
[ترجمه ترگمان]به کن وارد سیاست نشو، وگرنه تمام شب اینجا خواهیم بود
[ترجمه گوگل]کون را به سیاست نگیرید یا ما تمام شب اینجا هستیم!

5. Ken agreed to accompany me on a trip to Africa.
[ترجمه ترگمان]کن قبول کرد که مرا در سفری به آفریقا همراهی کند
[ترجمه گوگل]کن موافقت کرد که من را در سفر به آفریقا همراهی کند

6. Ken has more than 10 years of experience in photography behind him, so he is well qualified to offer advice.
[ترجمه ترگمان]کن بیش از ۱۰ سال تجربه در عکاسی پشت سر دارد، بنابراین به خوبی صلاحیت ارائه مشاوره را دارد
[ترجمه گوگل]کن بیش از 10 سال تجربه در عکاسی پشت سر او است، بنابراین او دارای صلاحیت برای ارائه مشاوره است

7. "I know, I know," said Ken, grumpily, without looking up.
[ترجمه ترگمان]کن با بد خلقی گفت: \" می دانم، می دانم \"
[ترجمه گوگل]کن، به سختی، بدون نگاه کردن، گفت: 'من می دانم، من می دانم '

8. Lots of our friends are coming: Anne, Ken and George, to name but a few.
[ترجمه ترگمان]خیلی از دوستامون دارن میان، آن، کن و جرج، فقط چند تایی
[ترجمه گوگل]بسیاری از دوستان ما در حال آمدن هستند: آن، کن و جورج، اما فقط چند نفر

9. Last night was the first time that Ken had opened up about his feelings.
[ترجمه ترگمان]دیشب اولین باری بود که کن در مورد احساساتش صحبت کرده بود
[ترجمه گوگل]شب گذشته اولین بار بود که کن در مورد احساساتش افتتاح شد

10. Ken hadn't calculated on Polson refusing his offer.
[ترجمه ترگمان]کن در جواب رد پیشنهاد او حساب نکرده بود
[ترجمه گوگل]کن پولسون را از پذیرش پیشنهاد خود محروم نکرد

11. When Ken Hom wrote his first book for the BBC he was asked to tone down the spices and garlic in his recipes.
[ترجمه ترگمان]زمانی که کن hom اولین کتاب خود را برای بی بی سی نوشت، از او خواسته شد تا ادویه و سیر در دستور آشپزی خود را بیان کند
[ترجمه گوگل]وقتی کن هون اولین کتابش را برای بی بی سی نوشت، او خواسته بود که ادویه ها و سیر را در دستور العمل هایش بنویسد

12. I wanted to shout out to Ken, but I didn't want to call attention to myself.
[ترجمه ترگمان]می خواستم فریاد بزنم، اما نمی خواستم به خودم توجه کنم
[ترجمه گوگل]من می خواستم به کن به فریاد بزنم، اما نمی خواستم به خودم توجه کنم

13. Ken was furious, but forced himself to appear calm on the outside.
[ترجمه ترگمان]کن عصبانی بود، اما به زور خودش را مجبور کرد که در بیرون آرام به نظر برسد
[ترجمه گوگل]کن خشمگین بود، اما خود را مجبور به آرامش در خارج ظاهر شد

14. Financial matters are beyond my ken, I'm afraid.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مسائل مالی ماورای دید من هستند
[ترجمه گوگل]مسائل مالی فراتر از من هستند، من می ترسم

15. Ken raked his fingers through his hair.
[ترجمه ترگمان]کن انگشت هایش را در موهایش فرو کرد
[ترجمه گوگل]کن دستش را از طریق موهایش رد کرد

It is beyond my ken.

از درک من خارج است.


پیشنهاد کاربران

سطح درک و فهم


کلمات دیگر: