کلمه جو
صفحه اصلی

fadeaway


معنی : غیبت، زوال، ناپدیدی
معانی دیگر : ناتوان تر شدن و مردن، از میان رفتن، ضعیف شدن

انگلیسی به فارسی

ناپدید شدن، غیبت، ناپدیدی، زوال


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in baseball, designating a curve ball that dips and slows down as it reaches home plate.

(2) تعریف: in basketball, designating a shot made while the shooter is moving backwards.

- a fadeaway jump shot
[ترجمه ترگمان] یک جهش fadeaway
[ترجمه گوگل] پرش فشاری

• gradual disappearing; act or instance of fading away: (in baseball) screwball (baseball pitch which spins and breaks in the opposite direction to a curve); (in baseball) swerve made by a base runner to one side of the base in order to avoid being tagged out
melt away, disappear, get blurry

مترادف و متضاد

غیبت (اسم)
absence, absenteeism, backbite, fadeaway

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

ناپدیدی (اسم)
fadeaway, disappearance, invisibility, evanescence

جملات نمونه

1. Old soldiers never die, they just fade away.
[ترجمه ترگمان]، سربازهای قدیمی هیچوقت نمیمیرن اونا فقط از بین میرن
[ترجمه گوگل]سربازان قدیمی هرگز نمی میرند، آنها فقط از بین می روند

2. Youth will fade away, but my memories of you will not.
[ترجمه امین] جوانی از دست رفتنی است، اما خاطرات من با تو از بین نمی روند.
[ترجمه ترگمان]جوانی محو خواهد شد، اما خاطرات من از تو نخواهد بود
[ترجمه گوگل]جوانان محو خواهند شد، اما خاطرات من از شما نخواهند بود

3. Both happiness and sadness in our life would fade away with time.
[ترجمه ترگمان]هر دو شادی و اندوه در زندگی ما با گذشت زمان محو خواهند شد
[ترجمه گوگل]هر دو شادی و غم در زندگی ما با گذشت زمان از بین می روند

4. Her enthusiasm will soon fade away.
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او به زودی محو خواهد شد
[ترجمه گوگل]شور و شوق او به زودی محو خواهد شد

5. We watched the harbour and then the coastline fade away into the morning mist.
[ترجمه ترگمان]به لنگرگاه نگاه کردیم و بعد خط ساحلی در مه صبحگاهی ناپدید شد
[ترجمه گوگل]ما بندر را تماشا کردیم و سپس خط ساحلی به غبار صبحگاه خفه شد

6. You can fade away and the sergeant and I will take over.
[ترجمه ترگمان]تو می تونی محو بشی و من و گروهبان همه چی رو با خودمون می بریم
[ترجمه گوگل]شما می توانید محو و سرباز و من بیش از آن

7. The townspeople are hoping the fair will quietly fade away and die because of the usual clashes between the locals and the travellers.
[ترجمه ترگمان]مردم شهر امیدوارند که این نمایشگاه به آرامی محو شود و به دلیل برخوردهای عادی بین افراد محلی و مسافران جان خود را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]شهروندان امیدوار هستند که این نمایشگاه بی سر و صدا و محو شود و به دلیل درگیری های معمول بین مردم محلی و مسافران، جان خود را از دست بدهد

8. These will fade away and I will find joy and enthusiasm for what I do.
[ترجمه ترگمان]این ها محو خواهند شد و من برای کاری که می کنم لذت و شور و شوق پیدا خواهم کرد
[ترجمه گوگل]این ها محو خواهند شد و شادی و شور و شوق برای آنچه انجام می دهم پیدا خواهم کرد

9. He does not want to fade away from the scene.
[ترجمه ترگمان]اون نمی خواد از صحنه محو بشه
[ترجمه گوگل]او نمیخواهد از صحنه محو شود

10. New roads spring up, old roads fade away.
[ترجمه ترگمان]جاده های جدید باز می شوند، جاده قدیمی محو می شود
[ترجمه گوگل]جاده های جدید بهار، جاده های قدیمی از بین می روند

11. When the flowers fade away loneliness will come to stay.
[ترجمه ترگمان]وقتی که گل ها از بین می روند تنهایی برای ماندن به اینجا خواهد آمد
[ترجمه گوگل]هنگامی که گل ها از بین می روند، تنهایی به ماندن می رسد

12. The light of that conflagration will fade away.
[ترجمه ترگمان]روشنائی این حریق محو خواهد شد
[ترجمه گوگل]نور این آتش سوزی از بین می رود

13. The invader saw the shadow of the lampshade fade away.
[ترجمه ترگمان]مهاجمان سایه چراغ ها را دیدند که محو می شدند
[ترجمه گوگل]مهاجم را دیدم که سایه ای از گلدان گلدان محو شد

14. Real echoes usually fade away before they become thatdistorted, but you can see how it works with an artificial echo on two recorders.
[ترجمه ترگمان]انعکاس واقعی معمولا قبل از تبدیل شدن به thatdistorted، محو می شود، اما می توانید ببینید که چگونه آن با یک بازتاب ساختگی بر روی دو دستگاه ثبت کار می کند
[ترجمه گوگل]انعکاس واقعی معمولا قبل از آنکه تبدیل به این شدت شود، محو می شود، اما می توانید ببینید که چگونه با یک اکو مصنوعی در دو ضبط کننده کار می کند

15. And will our national identity fade away as foreigners and naturalised citizens outnumber the original citizens?
[ترجمه ترگمان]و آیا هویت ملی ما مانند خارجی ها و شهروندان naturalised از شهروندان اصلی محو خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]و هویت ملی ما از بین می رود، به عنوان خارجی ها و شهروندان طبقاتی، بیشتر از شهروندان اصلی است؟

After a few weeks, his enthusiasm for swimming in the ocean faded away.

پس از چند هفته، اشتیاق او به شنا در اقیانوس ازبین رفت.


She became ill and faded away.

او بیمار شد و مرد.


پیشنهاد کاربران

محو شدن, ناپدید شدن

ناپدیدی، غیبت ، زوال

ناپدید شدن


از دست رفتنی

رنگ باختن

If the hippocampus is damaged, a person can not build new memories, and lives instead in a strange world where everything they experience just fades away, even while older memories from the time before the damage are untouched!
در این جا به معنای محو شدن، ناپدید شدن می باشد.

فراموش شدن، از یادها رفتن


کلمات دیگر: