کلمه جو
صفحه اصلی

keepsake


معنی : هدیه یادگاری یادبود
معانی دیگر : یادگار، یادبود، یادگاری

انگلیسی به فارسی

هدیه یادگاری یادبود


یادداشت، هدیه یادگاری یادبود


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: something intended to be kept as a remembrance of some person, place, or occasion.
مترادف: memento, relic, remembrance, souvenir, token
مشابه: favor, trophy

- She gave him her handkerchief as a keepsake of their rendezvous.
[ترجمه ترگمان] دستمالش را به عنوان یادگاری به او داد
[ترجمه گوگل] او دستبند خود را به عنوان نگهبانی از ملاقات آنها به او داد

• souvenir, object kept as a reminder of an event (or experience, etc.)
a keepsake is a small present that someone gives you so that you will not forget them.

مترادف و متضاد

هدیه یادگاری یادبود (اسم)
keepsake

something precious


Synonyms: emblem, favor, memento, memorial, relic, remembrance, reminder, souvenir, symbol, token, trophy


جملات نمونه

1. I still have it as a keepsake.
[ترجمه ترگمان] من هنوزم اون رو به عنوان یادگاری نگه می دارم
[ترجمه گوگل]من هنوز آن را به عنوان یادگاری

2. District councillor Richard Groves presented a photographic keepsake to commercial manager Mel Hunt.
[ترجمه ترگمان]ریچارد گرووز، مشاور منطقه، یک یادگاری را به مدیر تجاری مل هانت ارایه داد
[ترجمه گوگل]ریچارد گروز، مشاور روستایی، مایکل هانت، مدیر تجاری، یک یادداشت عکاسی را ارائه کرد

3. Mrs Noble gave Helen, as a keepsake, Edward's last letter to her father.
[ترجمه ترگمان]خانم نا بل، به عنوان یادگاری آخرین نامه ادوارد را به پدرش داد
[ترجمه گوگل]خانم نوبل هلن را به عنوان یادگاری، آخرین نامه ادوارد به پدرش

4. Just a keepsake to remember us by.
[ترجمه FS] فقط یه یادگاری که باهاش ما رو به یاد بیاری
[ترجمه ترگمان] فقط یه یادگاری مونده که ما رو به یاد بیاره
[ترجمه گوگل]فقط یک یادگاری برای ما به یاد داشته باشید

5. A body into finger - ring for a keepsake forever.
[ترجمه ترگمان] یه جسد برای همیشه به یه یادگاری تبدیل میشه
[ترجمه گوگل]یک بدن را به انگشت حلقه برای همیشه نگه دارید

6. You think this a mere keepsake, then?
[ترجمه ترگمان]پس تو فکر می کنی این فقط یه یادگاری هست؟
[ترجمه گوگل]شما فکر می کنید این فقط یک یادداشت صرفا، پس؟

7. The keepsake she gave me is small and not very costly.
[ترجمه ترگمان]یادگاری که به من داد کوچک است و خیلی پر هزینه نیست
[ترجمه گوگل]حافظه ای که به من داد کوچک و ارزان نیست

8. My friend gave me his picture as a keepsake before going away.
[ترجمه ترگمان]دوستم عکسش رو به عنوان یه یادگاری بهم داد قبل از اینکه بره
[ترجمه گوگل]دوست من عکس من را قبل از رفتن به من داد

9. Please have this ring for a keepsake.
[ترجمه ترگمان] لطفا این حلقه رو به یادگار داشته باش
[ترجمه گوگل]لطفا این حلقه را برای یادگاری داشته باشید

10. 'You're the gentleman that bought the young lady's keepsake album.
[ترجمه ترگمان]تو همان آقایی هستی که آلبوم عکس خانم جوان را خرید
[ترجمه گوگل]'شما نجیبزاده هستید که آلبوم برگزیده بانوی جوان را خریداری کردید

11. Mother Keepsake book and photo album Must See!
[ترجمه ترگمان]کتاب مادر Keepsake و آلبوم عکس باید ببینید!
[ترجمه گوگل]مادر Keepsake کتاب و آلبوم عکس باید ببینید!

12. He gave me his picture as a keepsake before going away.
[ترجمه ترگمان]عکس او را به عنوان یادگاری به من داد
[ترجمه گوگل]او قبل از رفتن به من نگاه کرد

13. This is just a little keepsake for your birthday.
[ترجمه ترگمان] این فقط یه یادگاری کوچک برای تولدته
[ترجمه گوگل]این فقط یک یادگاری کوچک برای روز تولد شماست

14. He often stared at one lovingness keepsake for long time.
[ترجمه ترگمان]او مدت زیادی به یک تابلوی lovingness خیره مانده بود
[ترجمه گوگل]او اغلب به مدت طولانی در یک یادگاری دوست داشتنی نگاه کرد


کلمات دیگر: