کلمه جو
صفحه اصلی

offal


معنی : کف، لاشه، اشغال، اخال، مواد زائد، سیرابی
معانی دیگر : دور انداختنی، وازده، (قصابی) دل و روده، زوائد درون شکم جانور ذبح شده، آشغال

انگلیسی به فارسی

اشغال، اخال، کف، مواد زائد، لاشه


عسل، مواد زائد، لاشه، سیرابی، اشغال، اخال، کف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the parts of a butchered animal considered unfit for human consumption; waste.
مترادف: entrails, guts, innards, viscera
مشابه: remains, residue, waste

(2) تعریف: anything that is to be thrown away; garbage.
مترادف: dross, garbage, refuse, rubbish, waste
مشابه: debris, dregs, leavings, lees, residue, slag, trash

• useless by-products; parts of an animal that are cut off and discarded in the butchering process; refuse, waste matter
offal is the liver, kidneys, and other internal organs of animals, which are eaten by people or pets.

مترادف و متضاد

کف (اسم)
bottom, froth, bed, apron, floor, foam, slag, scum, blubber, deck, silt, offal, spume, insole, skim, scoria

لاشه (اسم)
bier, body, corpse, cadaver, carcass, carrion, offal

اشغال (اسم)
inhabitancy, litter, run-off, slag, tenure, occupation, raff, trash, refuse, garbage, junk, busyness, rubbish, scrap, soilage, dump, paltriness, dreg, offal, occupancy, jakes, riffraff, swill

اخال (اسم)
entrails, offal

مواد زائد (اسم)
offal

سیرابی (اسم)
stomach, offal, tripe, rumen, variety meat

جملات نمونه

1. Offal is now thought to be very nutritious.
[ترجمه ترگمان]Offal در حال حاضر بسیار مقوی است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تصفیه شده به نظر می رسد بسیار مغذی است

2. A quality product - fillet steak not offal!
[ترجمه ترگمان]یک محصول با کیفیت - یک استیک گوشت، که از گوشت خوک باقی نمانده است!
[ترجمه گوگل]یک محصول با کیفیت - فیت استیک بدون عسل!

3. No legislation currently exists to prevent offal being exported for human consumption in non-EC countries.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر هیچ قانونی برای پیش گیری از این ها برای مصرف انسان در کشورهای غیر EC وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر هیچ قانونی برای جلوگیری از صادرات علوفه برای مصرف انسان در کشورهای غیر اروپایی وجود ندارد

4. The city has flowered upon its own offal.
[ترجمه ترگمان]شهر همه offal خود را به گل انداخته
[ترجمه گوگل]شهر بر روی علوفه خود گل می زند

5. Of the offal which could be bought off-ration and disguised as food.
[ترجمه ترگمان]از the که می توانستند جیره غذایی بخرند و لباس عوض کنند
[ترجمه گوگل]از عسل که می تواند بدون جیره خریداری شده و به عنوان غذا پنهان شود

6. Trees, grasses, plastic offal and silt floating and suspending in water belong to physical pollutants.
[ترجمه ترگمان]درختان، چمن، offal پلاستیکی و گل و لای در آب شناور هستند و در آب به آلاینده های فیزیکی متصل می شوند
[ترجمه گوگل]درختان، علفزارها، علف های هرز پلاستیکی و نمک شناور و تعلیق در آب، به آلودگی های فیزیکی تعلق دارند

7. He was still spewing forth in public such offal about Mary Lincoln.
[ترجمه ترگمان]هنوز در مورد ماری لینکلن، این غذاها را در ملا عام پخش می کرد
[ترجمه گوگل]او همچنان در مورد مری لنکلن چنین عصاره هایی را در اختیار داشت

8. Defrost Turkey overnight in fridge. Remove offal and clean.
[ترجمه ترگمان]یک شب ترکیه را در یخچال نگه داشت آشغال را تمیز کنید و تمیز کنید
[ترجمه گوگل]ترک یک شب در یخچال را ترک کنید حذف عسل و تمیز کردن

9. The treatment of the offal concerns environment and energy two principal themes.
[ترجمه ترگمان]درمان این پس مانده مربوط به محیط زیست و دو موضوع اصلی است
[ترجمه گوگل]درمان عفونت ها، محیط زیست و انرژی، دو موضوع اصلی است

10. Hogwash oil is collected and refined from eatery offal, and it always contains animal fat.
[ترجمه ترگمان]روغن زیتون از روده غذاخوری جمع آوری و تصفیه می شود، و همیشه حاوی چربی حیوانی است
[ترجمه گوگل]روغن Hogwash جمع آوری شده و تصفیه شده از علوفه اغذیه فروشی، و همیشه حاوی چربی حیوانات است

11. Chiu also recommends chips made from deep-fried offal and animal parts.
[ترجمه ترگمان]Chiu همچنین توصیه می کند که چیپ ها از روده بزرگ و قطعات حیوانات ساخته شوند
[ترجمه گوگل]چیو همچنین چیپس هایی را تهیه می کند که از قطعات ذرت سرخ کرده و قطعات حیوانی ساخته شده اند

12. The most nauseous offal fit for the gods ( John Fowles ).
[ترجمه ترگمان]most nauseous که برای خدایان مناسب است (جان fowles)
[ترجمه گوگل]اکثر ناخوشایند ترین علف های هرزه برای خدایان (جان فاولز)

13. Every part of an animal is used: chicken's feet, fish eyes, offal and fat are great delicacies.
[ترجمه ترگمان]هر بخش از یک حیوان مورد استفاده قرار می گیرد: پاهای مرغ، چشم های ماهی، آشغال و چربی غذای خوش مزه فراوان هستند
[ترجمه گوگل]هر قسمت از یک حیوان از پای مرغ استفاده می شود، چشمه ماهی، عصاره ها و چربی ها ظریف است

14. He would have time to stow away the kohlrabi, the offal and the edenwort.
[ترجمه ترگمان]وقت آن را داشت که the و offal و the را کنار بگذارد
[ترجمه گوگل]او وقت خود را برای چاشنی زعفران، علوفه و ادنورت دور خواهد کرد

the offals of prisons and brothels

وازده‌های زندان‌ها و فاحشه‌خانه‌ها


پیشنهاد کاربران

offal ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: آلایش 2
تعریف: اجزای غیرگوشتی لاشه، مانند قلوه و جگر و روده، که به عنوان غذا مصرف می شوند


کلمات دیگر: