1. her suffering made me feel pathos
رنج او مرا دچار تاثر کرد.
2. The scene was full of pathos.
[ترجمه ترگمان]صحنه پر از ترحم بود
[ترجمه گوگل]صحنه پر از پاتو بود
3. There's a pathos in his performance which he never lets slide into sentimentality.
[ترجمه ترگمان]در عملکرد او حالت رقت انگیزی وجود دارد که او هرگز نمی گذارد دچار احساساتی شود
[ترجمه گوگل]در کار او پاتوسی وجود دارد که او هرگز اجازه نمی دهد که به احساساتش برسد
4. The pathos of the situation brought tears to our eyes.
[ترجمه ترگمان]ترحم این وضع، اشک در چشمان ما جاری شد
[ترجمه گوگل]پاتو از این وضعیت، اشک به چشمان ما می آید
5. Nevertheless, Plenderleith injects genuine pathos into his tales that, on the whole, are affiliated to the great game.
[ترجمه ترگمان]با این وصف، Plenderleith به داستان های خود که در مجموع به این بازی عالی وابسته هستند تزریق می کند
[ترجمه گوگل]با این وجود، Plenderleith به پاتوقی واقعی خود را به داستان هایش تزریق می کند که در کل به بازی عالی وابسته است
6. The opera's mixture of comedy, pathos, and desire will break your heart.
[ترجمه ترگمان]ترکیب اپرا از کمدی، شفقت، و میل قلب شما را می شکند
[ترجمه گوگل]مخلوط اپرا از کمدی، پاتو، و تمایل قلب شما را از بین می برد
7. The pathos of Antoine's predicament is clearly articulated in this passage.
[ترجمه ترگمان]این وضع رقت انگیز آنتوان به وضوح در این راهرو شنیده می شود
[ترجمه گوگل]پراکسی از مشکالت آنتوان به وضوح در این بخش بیان شده است
8. It creates an unbelievable pathos for Tithonus.
[ترجمه ترگمان]این باعث ایجاد یک شفقت باور نکردنی برای Tithonus می شود
[ترجمه گوگل]این پاتو باور نکردنی برای Tithonus ایجاد می کند
9. The concentrated pathos of her narration, and the clarity with which she conveys its crippling effects on Blanche, is breathtaking.
[ترجمه ترگمان]جذابیت متمرکز روایت و روشنی که او با آن اثرات فلج کننده آن را بر بل انش منتقل می کند، breathtaking است
[ترجمه گوگل]پوسیدگی متمرکز روایت او و وضوح که با آن اثرات فلج کننده خود را بر Blanche تحمیل می کند، نفس گیر است
10. It was a venue of pathos and prayers, a wretched place for passengers concerned with their welfare.
[ترجمه ترگمان]برای مسافرانی که نگران رفاه و آسایش خود بودند، مکانی پر از ترحم و دعا بود
[ترجمه گوگل]این محل از پاتو و نماز بود، جای بدی برای مسافران مربوط به رفاه آنها بود
11. There is pathos to be found in it in abundance, and images of love and great nobility of spirit.
[ترجمه ترگمان]در آن به وفور یافت می شود، و تصاویری از عشق و اصالت عالی روح یافت می شود
[ترجمه گوگل]پاتو در آن فراوان است و تصاویری از عشق و نجیب بزرگ روح وجود دارد
12. Wounded loyalty and dignified pathos were her line on stage, although off-stage she grew increasingly self-assertive.
[ترجمه ترگمان]وفاداری مجروح و گیرایی باوقار، خط او بر روی صحنه بود، هر چند که او به طور فزاینده ای جسور شده بود
[ترجمه گوگل]وفاداری زخمی و پاتوثی وفادار او خط بر روی صحنه بود، اگر چه در خارج از مرحله او به طور فزاینده ای خودخواهانه رشد کرد
13. Pathos rules and Seth is just silly.
[ترجمه ترگمان]قوانین pathos و سث فقط یه احمقه
[ترجمه گوگل]قوانین Pathos و Set است فقط احمقانه است
14. The longest story is so full of pathos that the joke lines elicit only sympathy, not laughter.
[ترجمه ترگمان]طولانی ترین داستان چنان پر از شفقت است که خطوط شوخی فقط همدردی را استخراج می کنند، نه خنده
[ترجمه گوگل]طولانی ترین داستان اینقدر پر از پاتو است که خط های شوخی موجب همدردی، خنده نیستند
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!