کلمه جو
صفحه اصلی

palpitation


معنی : خفقان، تپش، لرزش، حالت خفقان
معانی دیگر : تپش، لرزش

انگلیسی به فارسی

دلتنگی، تپش، خفقان، لرزش، حالت خفقان


تپش، لرزش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an act, instance, or condition of fluttering, quivering, or beating rapidly, as the heart.
مترادف: flutter, quiver
مشابه: beat, pitter-patter, pounding, pulsation, throb, tremor

• beating or pounding of the heart; trembling, quivering; shivering, quaking
if you have palpitations, your heart beats very fast and with an irregular beat, usually because you are suffering from stress or are afraid.

مترادف و متضاد

خفقان (اسم)
asphyxia, suffocation, throbbing, palpitation

تپش (اسم)
flurry, oscillation, beat, palpitation, pulse, throb, pulsation, pant, pump, tremor, ictus, tremour, pitter-patter

لرزش (اسم)
shake, vibration, palpitation, flutter, succussion, quake, tremor, quivering, tremolo, friskiness, tremour, trepidation

حالت خفقان (اسم)
palpitation

جملات نمونه

1. My mother will have palpitations when she sees my new boyfriend.
[ترجمه نظری] مادرم وقتی دوست پسر جدیدمو ببینه تپش قلب خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی که اون دوست پسر جدیدم رو ببینه تپش قلب داره
[ترجمه گوگل]وقتی دوست پسر جدیدم را می بیند، مادر من تشنه خواهد شد

2. He ended up in hospital with heart palpitations.
[ترجمه صابر] بخاطر تپش قلبش در بیمارستان فوت شد
[ترجمه ترگمان]تپش قلب با تپش قلب به بیمارستان ختم شد
[ترجمه گوگل]او در بیمارستان با دلتنگی قلب به پایان رسید

3. Caffeine can cause palpitations and headaches.
[ترجمه ترگمان]کافئین می تواند باعث تپش و سردرد شود
[ترجمه گوگل]کافئین می تواند باعث تپش قلب و سردرد شود

4. Just the thought of flying gives me palpitations .
[ترجمه ترگمان]فقط فکر پرواز به من تپش قلب می دهد
[ترجمه گوگل]فقط فکر پرواز، به من لبخند می زند

5. His palpitation now is surged as thousands of horses are surging forward.
[ترجمه ترگمان]ضربان قلب او به اندازه هزاران اسب در حال جوش و خروش است
[ترجمه گوگل]طپش قلب او در حال حاضر افزایش یافته است به عنوان هزاران اسب پیشرو است

6. This patient had experienced several episodes of palpitations although she was otherwise well.
[ترجمه ترگمان]این بیمار چندین قسمت از تپش قلب را تجربه کرده بود، هرچند که حالش خوب بود
[ترجمه گوگل]این بیمار چندین قسمت از تشنگی را تجربه کرده بود، هرچند او در غیر این صورت خوب بود

7. Palmeiro and his teammates still were experiencing palpitations after surviving to play another day this season.
[ترجمه ترگمان]Palmeiro و هم تیمی هایش still پس از زنده ماندن برای بازی در یک روز دیگر در این فصل را تجربه می کردند
[ترجمه گوگل]پالمیرو و هم تیمی هایش هنوز پس از زنده ماندن در این فصل، هنوز در حال شل شدن هستند

8. Often in people subject to violent pulsations, palpitations and congestions.
[ترجمه ترگمان]اغلب در افراد دچار نوسانات شدید، تپش قلب و ضربان قلب می شوند
[ترجمه گوگل]اغلب در افراد مبتلا به خلط خفیف، تپش قلب و تراکم

9. It turned out that she had had palpitations in the past but had forgotten about them.
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که در گذشته تپش دارد اما آن ها را فراموش کرده بود
[ترجمه گوگل]معلوم شد که در گذشته شکایت داشت اما در مورد آنها فراموش شده بود

10. Typically, the episode begins with heart palpitations, shortness of breath, and a sense of choking.
[ترجمه ترگمان]به طور معمول، این قسمت با تپش قلب، تنگی نفس و احساس خفگی آغاز می شود
[ترجمه گوگل]به طور معمول، قسمت شروع با دلتنگی قلب، تنگی نفس و احساس خفه شدن است

11. He was giving palpitations to perfectly decent women, by lurking like this.
[ترجمه ترگمان]تپش قلب داشت به زن های نجیب و شریف دچار می شد، با این که در کمین نشسته بود
[ترجمه گوگل]او با خیره شدن به این موضوع، به زنان کاملا مناسب و معقول لبخند زد

12. The patient may or may not have palpitations or chest pain associated with the attack.
[ترجمه ترگمان]بیمار ممکن است دچار تپش قلب و یا درد قفسه سینه در ارتباط با حمله باشد
[ترجمه گوگل]بیمار ممکن است ممکن است یا ممکن است palpitations یا درد قفسه سینه در ارتباط با حمله باشد

13. Was there any chest pain, palpitation, or shortness of breath just before consciousness was lost?
[ترجمه ترگمان]آیا درد سینه و قلبی یا تنگی نفس در مقابل آگاهی از دست رفته بود؟
[ترجمه گوگل]آیا درد قفسه سینه، دلمشغولی یا تنگی نفس فقط قبل از اینکه آگاهی از بین رفته بود، وجود داشت؟

14. Palpitation is a warming of heart trouble.
[ترجمه ترگمان]palpitation یک مشکل قلبی برای قلب است
[ترجمه گوگل]پالپیزا گرم شدن مشکلات قلبی است

15. Efficacy on body: remove palpitation, heart invigorator, cure insomnia, reduce intestine-stomach colic and long-term diarrhea, boost blood circulation.
[ترجمه ترگمان]تاثیر روی بدن: رها کردن قلب، درمان قلبی، درمان بی خوابی، کاهش روده، قولنج و اسهال طولانی مدت، افزایش گردش خون
[ترجمه گوگل]اثربخشی بر روی بدن باعث کاهش ضربان قلب، تقویت کننده قلب، بیخوابی می شود، کاهش کولیک روده و معده و اسهال درازمدت، گردش خون را افزایش می دهد

پیشنهاد کاربران

تپش قلب

تنگی نفس

تپ تپ دل، تپش دل ( نه به معنای ضربان قلب )
تپش دل به گونه ای که گویا آواز آنرا انسان می شنود چنانچه در هنگام هراسیدن یا شتابان دویدن


کلمات دیگر: