1. A feeble old woman was the only occupant of the shack.
پیرزن نحیف، تنها ساکن آن کلبه بود
2. The will disclosed that the occupant of the estate was penniless.
وصیت نامه نشان داد که ساکن ملک، شخصیت بینوایی بود
3. The occupant of the car beckoned us to follow him.
سرنشین اتومبیل به ما اشاره کرد که دنبالش برویم
4. the occupant of the nearby apartment
کسی که در آپارتمان مجاور زندگی می کند.
5. the first occupant of the post of assistant to the president
اولین متصدی مقام معاونت رئیس جمهوری
6. The sole occupant of the car was an elderly man.
[ترجمه مانا] تنها سرنشین ماشین یک مرد مسن بود.
[ترجمه ترگمان]تنها کسی که صاحب اتومبیل بود مرد مسن بود
[ترجمه گوگل]تنها مسافر ماشین مرد سالمند بود
7. The new occupant of the only surviving manor house was a matter of extreme interest to the local population.
[ترجمه ترگمان]سکنه جدید این خانه اربابی که تنها بازمانده بود، موضوع مورد علاقه شدید مردم محلی بود
[ترجمه گوگل]ساکن جدید تنها خانه مانور باقی مانده از اهمیت زیادی برخوردار بوده است
8. The occupant of the room was sitting in one corner.
[ترجمه ترگمان]ساکن اتاق در گوشه ای نشسته بود
[ترجمه گوگل]ساکن اتاق در یک گوشه نشسته بود
9. The occupant of the stolen car was driving like a maniac.
[ترجمه ترگمان]صاحب اتومبیل دزدی مثل دیوانه ها رانندگی می کرد
[ترجمه گوگل]اسیر ماشین به سرقت رانده شد مانند یک دیوانه وار
10. Meanwhile a sad reflection dawns upon the well-intentioned occupant of the ministerial chair.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، یک بازتاب غم انگیز بر روی ساکن زیبای صندلی وزرا قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]در همین حال، یک بازتاب غم انگیز بر روی صاحب نیت ذهنی صندلی وزیر می شود
11. Each box had the name of its occupant thoughtfully provided on a typewritten card slotted into a holder on the door.
[ترجمه ترگمان]هر جعبه اسم کسی را داشت که در حال تفکر روی یک کارت typewritten که در یک چوب در آن قرار داشت، قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]هر جعبه نامی از مسافر خود را به طرز محسوسی در یک کارت تایپی ارائه داده بود که به وسیله ی نگهدارنده درب گذاشته شده بود
12. In order to accommodate its growing occupant, the shell must enlarge in such a way as to preserve its original form.
[ترجمه ترگمان]برای جا دادن به ساکن در حال رشد، پوسته باید به گونه ای بزرگ شود که فرم اصلی خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]به منظور جابجایی رو به رشد گردشگران، پوسته باید به گونه ای شکل بگیرد تا بتواند شکل اصلی خود را حفظ کند
13. At last Nicholson turned to face the other occupant of the room.
[ترجمه ترگمان]سرانجام نیکلسون به طرف دیگر اتاق نشیمن برگشت
[ترجمه گوگل]در نهایت نیکلسون تبدیل به چهره دیگر اشغال اتاق شد
14. Behind him the door of the house whose occupant he had just been interviewing had been dosed with considerable firmness.
[ترجمه ترگمان]پشت سر او در خانه کسی که قبلا با او مصاحبه کرده بود، بیش از پیش به او فشار آورده بود
[ترجمه گوگل]پشت درب خانه ای بود که اشخاصی که او مصاحبه کرده بود، با استحکام قابل توجهی در اختیار داشت
15. The room was as elegant as its occupant.
[ترجمه ترگمان]اتاق به همان اندازه که در آن ساکن بود، آراسته بود
[ترجمه گوگل]این اتاق به عنوان مسافرش ظریف بود
16. The coffee - room had no other occupant, that forenoon, than the gentleman in brown.
[ترجمه ترگمان]قبل از ظهر، اتاق قهوه خانه دیگری جز آن آقا که قهوه ای روشن بود، نداشت
[ترجمه گوگل]اتاق قهوه هیچ شغل دیگری را نداشت، که غم انگیز بود، از نجیب زاده قهوه ای
17. The previous occupant have leave the house in a terrible mess.
[ترجمه ترگمان]ساکن قبلی خانه را در یک آشفتگی وحشتناک ترک کرده است
[ترجمه گوگل]ساکنان قبلی خانه را در یک ظرف غذا وحشتناک ترک کرده اند
18. Are you the occupant of this house?
[ترجمه ترگمان]شما صاحب این خانه هستید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما ساکن این خانه هستید؟
19. Acts induced or compelled by the occupant are nonetheless its acts.
[ترجمه ترگمان]با این وجود اقدامات انجام شده توسط ساکنان، اعمال و اعمال می شود
[ترجمه گوگل]اعمال القاء شده یا مجبور شده توسط اشغالگر، با این حال اعمال آن است