1. northern climate
آب و هوای شمالی
2. northern hemisphere
نیم کره ی شمالی
3. a northern wind
باد شمالی
4. the northern part of canada becomes frigid in winter
بخش شمالی کانادا در زمستان بسیار سرد می شود.
5. the northern plains
دشت های شمالی
6. at the exact northern limit of this desert
درست در مرز شمالی این صحرا
7. byron peregrinated through northern italy
بایرون در شمال ایتالیا به گشت و گردش پرداخت.
8. the rehabilitation of northern forests
بازسازی جنگل های شمال
9. the rape of the northern forests
تخریب جنگل های شمال
10. the u. s. neighbors the northern border of mexico
امریکا مجاور مرزهای شمالی مکزیک است.
11. the white hills of northern canada
تپه های پوشیده از برف شمال کانادا
12. the roman legions were a dike against the northern barbarians
قشون های روم سدی بودند در مقابل بربرهای شمالی.
13. There are reports of widespread flooding in northern France.
[ترجمه ترگمان]گزارش هایی از سیل گسترده در شمال فرانسه وجود دارد
[ترجمه گوگل]گزارش هایی از سیل گسترده در شمال فرانسه وجود دارد
14. A prisoner has escaped from a jail in northern England.
[ترجمه ترگمان]یک زندانی از زندان در شمال انگلستان فرار کرده است
[ترجمه گوگل]یک زندانی از زندان در شمال انگلیس فرار کرده است
15. The ozone layer is disappearing over northern Europe.
[ترجمه ترگمان]لایه اوزون در شمال اروپا در حال ناپدید شدن است
[ترجمه گوگل]لایه اوزون در شمال اروپا ناپدید می شود
16. As the company's northern sales manager I'm responsible for quite a large territory.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مدیر فروش شمالی این شرکت من مسئول یک منطقه کاملا بزرگ هستم
[ترجمه گوگل]به عنوان مدیر فروش کمپانی این شرکت من مسئولیت کامل قلمرو زیادی را دارم
17. Unemployment in Northern Ireland is twice the national average.
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در ایرلند شمالی دو برابر میانگین ملی است
[ترجمه گوگل]نرخ بیکاری در ایرلند شمالی دو برابر میانگین ملی است
18. Rioting has flared up in several northern towns.
[ترجمه ترگمان]در چندین شهر شمالی، شورش برپا شده است
[ترجمه گوگل]طغیان در چندین شهر شمالی به وجود آمده است