کلمه جو
صفحه اصلی

noodle


معنی : احمق، ماکارونی، رشته فرنگی
معانی دیگر : آدم ساده لوح، صاف و ساده، گولو، (خوراک) رشته فرنگی، (عامیانه)، (بدون نت) موسیقی نواختن، فی البداهه نواختن، ابداع کردن

انگلیسی به فارسی

(آشپزی) رشته فرنگی، ورمیشل


(قدیمی، محاوره) احمق، ابله، خر


رشته فرنگی، ماکارونی، احمق


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a piece of dough, usu. narrow and flat, made from flour and eggs and dried to be used in soups, casseroles, and the like.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: noodles, noodling, noodled
• : تعریف: to play improvised music somewhat whimsically, in low tones and usu. as background to another player.

• piece of pasta; stupid person; head (slang)

مترادف و متضاد

احمق (اسم)
fool, natural, bug, dolt, sucker, goosey, hick, sot, goosy, simpleton, schnook, gosling, tomfool, loggerhead, loony, luny, noodle, mooncalf, nincompoop, ninny, sawney

ماکارونی (اسم)
macaroni, noodle

رشته فرنگی (اسم)
vermicelli, macaroni, noodle, noodles, spaghetti

جملات نمونه

1. I'll have instant noodle for supper.
[ترجمه Mohaddeseh] من برای عصرانه نودل فوری خواهم داشت.
[ترجمه Rahil] برای شام فوری نودل خواهیم داشت
[ترجمه M. N. U] من برای شام نودل فوری خواهم خورد.
[ترجمه س] من برای شام نودل فوری خواهم خورد
[ترجمه ترگمان]برای شام فوری ماکارونی خواهم خورد
[ترجمه گوگل]من برای رختخواب غذای فوری دارم

2. Cantonese and Szechuan barbecued meats, noodle dishes and noodle soups at keen prices on this busy street.
[ترجمه ترگمان]Cantonese و Szechuan گوشت گوساله، نودل و نودل به قیمت گزافی در این خیابان شلوغ تهیه می کردند
[ترجمه گوگل]کانتونی و Szechuan گوشت بریانی، غذاهای نودل و سوپ های رشته ای را با قیمت های ممتاز در این خیابان شلوغ

3. How about a peanut butter and noodle casserole?
[ترجمه ترگمان]کره بادام زمینی و خوراک ماکارونی چطور؟
[ترجمه گوگل]چطور در مورد کره بادام زمینی و کاسه ماکارونی؟

4. We have meals of tuna fish, instant noodle soup, baked beans.
[ترجمه ترگمان]خوراک ماهی تون، سوپ ماهی، سوپ پخته و لوبیای پخته داریم
[ترجمه گوگل]ما غذاهای ماهی تن، سوپ رشته فرنگی فوری، لوبیای پخته شده داریم

5. Or like strands of lumpy noodle in the soup of probability.
[ترجمه ترگمان] یا مثل رشته های بزرگ ماکارونی با احتمال احتمالی
[ترجمه گوگل]یا مانند رشته های رشته فرنگی خرد شده در سوپ احتمال

6. Noodle or Blueboobs would have flown at the kid to avenge Crackpot.
[ترجمه ترگمان]Noodle یا Blueboobs به اون بچه flown تا انتقامش را بگیرن
[ترجمه گوگل]نودل یا Blueboobs باید در بچه پرواز به انتقام Crackpot

7. It brightens traditional noodle soups and adds a tangy note to spring rolls.
[ترجمه ترگمان]سوپ نودل سنتی را روشن می کند و یک یادداشت تند و تند به rolls بهاره اضافه می کند
[ترجمه گوگل]این سوپ رشته فرنگی سنتی را روشن می کند و یک یادداشت لکه دار برای رول های بهار اضافه می کند

8. Just use your noodle.
[ترجمه shahrzad] باید از نودل خودت استفاده کنی
[ترجمه ترگمان] از ماکارونی استفاده کن
[ترجمه گوگل]فقط از رشته فرنگی خود استفاده کنید

9. There is a noodle shop nearby where I try to have breakfast whenever I visitHong Kong. Dickie Kwong's place always feels like a heightened version of thetumult outside.
[ترجمه ترگمان]یک shop در همان نزدیکی هست که من سعی می کنم هر وقت هنگ کنگ صبحانه بخورم دارم صبحانه بخورم مکان Dickie همیشه مانند یک نسخه قوی تر از thetumult در بیرون است
[ترجمه گوگل]در نزدیکی یک مغازه ماکارونی وجود دارد که من سعی می کنم صبحانه هر وقت از هنگ کنگ دیدن می کنم محل Dickie Kwong همواره مانند یک نسخه ارتقا یافته از بیرون از آن لحظه احساس می کند

10. By then, the idea had a Japanese ramen noodle restaurant, urged on by a Japanese flatmate.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، این ایده یک رستوران noodle ژاپنی داشت که یک flatmate ژاپنی با آن روبرو بود
[ترجمه گوگل]تا آن زمان، این ایده یک رستوران نعناع رمن ژاپنی داشت، که توسط یک همسر ژاپنی درخواست شده بود

11. Steamed bun flour, noodle flour and bread flour were used as materials for investigating their contents of starch, amylose, pentosan and lipids.
[ترجمه ترگمان]برای بررسی محتویات نشاسته، amylose، pentosan و لیپیدها به عنوان مواد برای تحقیق در مورد محتویات نشاسته، amylose، pentosan و لیپیدها استفاده شده است
[ترجمه گوگل]آرد خام بخار، آرد نودل و آرد نان به عنوان مواد مورد استفاده برای بررسی محتوای آنها از نشاسته، آمیلوز، پنتوزان و لیپید استفاده شد

12. First he rolled noodle dough thinner than a piece of brown paper, then folded it over and over, finally he cut noodles from the dough.
[ترجمه ترگمان]اول خمیر noodle را بیشتر از یک تکه کاغذ قهوه ای لوله کرد، بعد آن را تا کرد و بعد آن را تا کرد و آخر سر نخ را از خمیر جدا کرد
[ترجمه گوگل]ابتدا خمیر نودل را از یک قطعه کاغذ قهوه ای نازک تر ریخته و آن را بارها و بارها پوشید و سرانجام خمیر را از خمیر برداشت

13. Yellow Noodle, Rice Noodle, Egg Noodle, Flat Rice Noodle with.
[ترجمه ترگمان]Noodle زرد، رایس Noodle، Egg اگ، Flat رایس Noodle
[ترجمه گوگل]رشته فرنگی زرد، رشته فرنگی برنج، رشته فرنگی تخم مرغ، رشته فرفری تخت با

14. Now, listen! Rice, noodle, porridge, water and tea.
[ترجمه ترگمان]گوش کن! برنج، ماکارونی، فرنی، آب و چای
[ترجمه گوگل]الان گوش کن! برنج، رشته فرنگی، فرنی، آب و چای

15. Enema are used noodle processing production.
[ترجمه ترگمان]enema برای پردازش نودل به کار می روند
[ترجمه گوگل]انما از تولید فرآورده های گوشتی استفاده می کند

پیشنهاد کاربران

رشته فرنگی سوپ زود پز

ماکارونی

ماکارانی

رشته فرنگی


کلمات دیگر: