کلمه جو
صفحه اصلی

parenthesis


معنی : پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال
معانی دیگر : کمانک (دو کمانک)، هلال (هلالین)، جمله ی معترضه

انگلیسی به فارسی

کمانک، پرانتز


جمله معترضه، دو هلال، دو ابر، پرانتز


پرانتز، جمله معترضه، کمانک، دو هلال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: parentheses
(1) تعریف: either of a pair of signs ( ) used to enclose explanatory or qualifying material that is not part of a sentence's structure, or to enclose mathematical quantities that are to be treated as a unit.

(2) تعریف: such material in print, writing, or speaking.

(3) تعریف: an interruption or digression.
مشابه: excursion

• the characters ( ); text enclosed in parentheses; act of isolating by parentheses (syntax)
a parenthesis is a remark or extra part that is put into a sentence.
in writing, parentheses are a pair of brackets or dashes that are put round a word or sentence; a technical use.

مترادف و متضاد

پرانتز (اسم)
bracket, parenthesis

جمله معترضه (اسم)
parenthesis

کمانک (اسم)
parenthesis

دو هلال (اسم)
parenthesis

جملات نمونه

1. In parenthesis, I should add that the results have not yet been proven.
[ترجمه ترگمان]در پرانتز باید اضافه کنم که نتایج هنوز ثابت نشده اند
[ترجمه گوگل]در پرانتز، باید اضافه کنم که نتایج هنوز ثابت نشده است

2. The statistics were given in parenthesis.
[ترجمه ترگمان]آمار در پرانتز گفته شده است
[ترجمه گوگل]آمار در پرانتز داده شده است

3. In parenthesis I should say that I am passing quickly over the significance of these four levels of understanding.
[ترجمه ترگمان]در پرانتز باید بگویم که به سرعت در حال گذر از اهمیت این چهار سطح درک هستم
[ترجمه گوگل]در پرانتز باید بگویم که من به سرعت بر اهمیت این چهار سطح درک می گذرد

4. Put the word in parenthesis.
[ترجمه ترگمان]the را کنار بگذار
[ترجمه گوگل]کلمه را در پرانتز قرار دهید

5. We must begin with a parenthesis.
[ترجمه ترگمان]باید جمله parenthesis را شروع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید با پرانتز شروع کنیم

6. She saw and registered all this in parenthesis.
[ترجمه ترگمان]همه این ها را در دو جمله ثبت می کرد
[ترجمه گوگل]او را دید و همه اینها را در پرانتز ثبت کرد

7. Value in parenthesis means the relative percentage of tyrosine released as compared woith casein.
[ترجمه ترگمان]مقدار در پرانتز به معنی درصد نسبی تیروزین released شده در مقایسه با woith است
[ترجمه گوگل]مقدار پرانتز به معنی درصد نسبی تیروزین آزاد شده در مقایسه با کازئین ویت است

8. The first term in the parenthesis is the DC term, and corresponds to the DC spectrum, and the second term in the parenthesis represents the location of the reflector and its complex conjugate.
[ترجمه ترگمان]عبارت اول در پرانتز عبارت DC است و مربوط به طیف DC است و عبارت دوم در پرانتز نشان دهنده مکان رفلکتور و مزدوج پیچیده آن است
[ترجمه گوگل]اولین اصطلاح در پرانتز عبارت DC است و به طیف DC مربوط می شود و اصطلاح دوم در پرانتز نشان دهنده محل بازتابنده و اتصال دهنده پیچیده آن است

9. An opening parenthesis was expected near line %
[ترجمه ترگمان]پرانتز باز نزدیک به % % انتظار می رفت
[ترجمه گوگل]یک پرانتز باز در نزدیک خط٪

10. Missing bracket or parenthesis ; for example, closing brackets but no opening brackets.
[ترجمه ترگمان]پرانتز یا پرانتز: به عنوان مثال، پرانتز بسته شد اما پرانتز باز نشد
[ترجمه گوگل]گمشده براکت یا پرانتز؛ برای مثال، بستن براکت ها، اما باز کردن براکت ها

11. This applies to matching parenthesis, brackets, and angle brackets as well.
[ترجمه ترگمان]این شامل تطبیق پرانتز، پرانتز و براکت های زاویه نیز می شود
[ترجمه گوگل]این امر در مورد پرانتز، براکت و براکت های زاویه نیز کاربرد دارد

12. A keyword followed by ( (left parenthesis) should be separated by a space.
[ترجمه ترگمان]کلید واژه به دنبال آن (پرانتز چپ)باید توسط یک فضا از هم جدا شود
[ترجمه گوگل]یک کلمه کلیدی با دنباله ((پرانتز چپ) باید با یک فاصله جدا شود

13. The enclosing left parenthesis is second from left; hence, $matches[2] is 12
[ترجمه ترگمان]پرانتز باقی مانده برگرفته از چپ است؛ از این رو، دلار [ ۲ ] برابر با ۱۲ است
[ترجمه گوگل]پرانتز چپ محصوره از سمت چپ دوم است از این رو، $ matches [2] 12 است

14. As a special grammar item, parenthesis is so named for its cleaving the sentence.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مورد دستور زبان خاص، پرانتز به نام رمز گشایی آن نامگذاری شده است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک گرامر خاص، پرانتز به این دلیل به دلیل تقسیم جمله آن نامگذاری شده است

15. By way of parenthesis, the specialty and complicity of processing of the lateral amplitude signals are also discussed and relevant advices are put forward.
[ترجمه ترگمان]در مورد پرانتز، تخصص و همدستی پردازش سیگنال های دامنه افقی نیز مورد بحث قرار گرفته اند و توصیه های مرتبط به جلو ارائه می شوند
[ترجمه گوگل]با استفاده از پرانتز، تخصص و مشارکت پردازش سیگنال دامنه جانبی نیز مورد بحث قرار گرفته و توصیه های مربوطه مطرح شده است

پیشنهاد کاربران

parenthesis
واژه ای ایرانی - اروپایی است با این ریشه یابی:
paren = پیرا یا به چهر بیشانی ( جمع ) پیران به مینه ی پیرامون ، دور و بَر ، اَطراف ، طرفین
thes = واژه ی ساز در پارسی
is = پسوند نام ساز که به شکل های : ic , ik هم گفته و نوشته میشود که در پارسی نو - ایز به کار میرود که زایا نیست ینی از آن نوواژه پدید نمی آید، واژه های به کاربُرده شده : مَویز ، تُرشیز ، دوشیز ، پاکیز. . .
گرته برداری : پیراساز ، پیراسازه
پیش نهاد های دیگر : کَمان ، پیرانگار، پیرانوشته. . .


کلمات دیگر: