کلمه جو
صفحه اصلی

nickname


معنی : کنیه، نام خودمانی، کنیه دادن
معانی دیگر : نام خودمانی دادن به، نام استهزا آمیز دادن به، اسم خودمانی، نام دوستانه، نام استهزا آمیز (مثلا مملی به جای محمدعلی یا منوچ به جای منوچهر یا احمد خیکی یا حسن کچل یا صغرا دیوونه یا در انگلیسی doc به جای doctor یا shorty یا fatso یا baby-face nelson یا jack the ripper)، مخفف نام اول (مثلا: bill به جای william یا dick به جای richard یا jack به جای john)، knickknack : کنیه، ملقب کردن

انگلیسی به فارسی

( nicknack ، knickknack =) کنیه، نام خودمانی، کنیه دادن، ملقب کردن


نام مستعار، کنیه، نام خودمانی، کنیه دادن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a name given to a person, place, or thing in place of or in addition to the proper name, to indicate humor, familiarity, or the character of the person, place, or thing.
مترادف: sobriquet
مشابه: appellation, cognomen, designation, diminutive, epithet, tag

- The nicknames he gave his brother, his hometown, and his car were Bobo, Dullsville, and Old Faithful, respectively.
[ترجمه ترگمان] اسامی مستعار او به برادرش، شهرش و ماشینش به ترتیب Bobo، Dullsville و Faithful قدیم بود
[ترجمه گوگل] نام مستعار او برادرش، زادگاهش و ماشینش به ترتیب بوگو، داول سویل و قدیمی ایمانی بود

(2) تعریف: a familiar or short form of a proper name, such as "Bob" for "Robert".
مشابه: cognomen, diminutive, sobriquet
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: nicknames, nicknaming, nicknamed
مشتقات: nicknamer (n.)
• : تعریف: to give a nickname to.
مشابه: call, dub, name, tag

• name of affection; shortened name; alias; name invented for oneself and used on irc (internet)
give a name; give an affectionate name; give a shortened name
a nickname is an informal name for someone.
if you nickname someone or something, you give them a nickname.

مترادف و متضاد

کنیه (اسم)
epithet, title, surname, agnomen, nickname, sobriquet, nicknack, knick-knack, cognomen, nom de plume, soubriquet

نام خودمانی (اسم)
nickname, name, one's own name

کنیه دادن (فعل)
nickname, nicknack

informal title


Synonyms: appellation, byname, byword, denomination, diminutive, epithet, familiar name, handle, label, moniker, pet name, sobriquet, style, tag


جملات نمونه

1. Red got his nickname for his red hair.
[ترجمه S.H] به دلیل داشتن موهای قرمز ، دیگران به اولقب"قرمز دادند.
[ترجمه میثم نبی پور] رِد ( قرمز ) نام مستعارش را به خاطر موهای قرمزش گرفت.
[ترجمه ترگمان] اسم مستعارش \"قرمز\" - ه
[ترجمه گوگل]قرمز نام مستعار خود را برای موهای قرمزش گرفت

2. She professed to hate her nickname.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که از اسم مستعار اون متنفر باشه
[ترجمه گوگل]او اعتراف کرد که از اسم مستعار متنفرم

3. We always use the nickname Beth for our daughter Elizabeth.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه از اسم مستعار \"بث\" برای دخترمون \"الیزابت\" استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همیشه نام بت را برای دختر الیزابت داریم

4. He got his nickname "Ash" from his heavy smoking.
[ترجمه ترگمان]او لقب خود را \"خاکستر\" از سیگار کشیدن سنگین خود گرفت
[ترجمه گوگل]او نام مستعار خود را 'خاکستر' از سیگار کشیدن شدید خود را

5. She called me by my nickname.
[ترجمه Maryam] او مرا با نام مستعار صدا زد
[ترجمه ترگمان] اون منو با اسم مستعار صدا کرد
[ترجمه گوگل]او با نام مستعار من تماس گرفت

6. The child answers only to its nickname.
[ترجمه ترگمان]کودک تنها به لقب خود پاسخ می دهد
[ترجمه گوگل]کودک تنها به نام مستعار خود پاسخ می دهد

7. They taunted him with the nickname 'Fatso'.
[ترجمه ترگمان]او را با لقب چاقالو به خنده انداختند
[ترجمه گوگل]آنها او را با نام مستعار Fatso خفه کردند

8. His nickname was Ginger because of his ginger hair.
[ترجمه ترگمان]اسمش \"جینجر\" بود به خاطر موهای زنجبیل
[ترجمه گوگل]نام مستعار او به دلیل موی زنجبیل اش زنجبیل بود

9. He got his nickname when he was at school and it stuck for the rest of his life.
[ترجمه ترگمان]او اسم کوچکش را وقتی در مدرسه بود و برای بقیه عمرش گیر کرد
[ترجمه گوگل]او نام مستعار خود را هنگامی که در مدرسه بود و برای بقیه عمر خود گیر کرده بود

10. Andrew roared with delight when he heard Rachel's nickname for the baby.
[ترجمه ترگمان]وقتی نام مستعار ریچل را برای بچه شنید، از خوشحالی نعره کشید
[ترجمه گوگل]اندرو با خوشحالی از خواب بیدار شد وقتی که نام مستعار راشل را برای کودک شنید

11. Leicester Tigers lived up to their nickname in a very attacking game.
[ترجمه ترگمان]ببرهای Leicester در یک بازی تهاجمی با لقب خود زندگی کردند
[ترجمه گوگل]لایس تیرز در یک بازی بسیار حمله به نام مستعار خود زندگی می کردند

12. He worked in a garage?hence his nickname "Spanner".
[ترجمه ترگمان]او در گاراژ کار می کرد؟ او لقب \"Spanner\" را دارد
[ترجمه گوگل]او در یک گاراژ مشغول به کار بود و از این رو نام مستعار او «Spanner» بود

13. His family's Cantonese nickname for him translates as Never Sits Still.
[ترجمه ترگمان]اسم کوچیکش رو برای اون ترجمه می کنه \"که تا حالا\" Sits \"نبوده\"
[ترجمه گوگل]نام مستعار کانتونی خانواده اش برای او ترجمه می شود، همانطور که هرگز هنوز نشسته است

14. Harold's nickname was Harry.
[ترجمه ترگمان]اسم مستعار هارولد هری بود
[ترجمه گوگل]نام مستعار هارولد هری بود

15. Stephen earned himself the nickname Hawkeye.
[ترجمه ترگمان]استفان \"خودش اسم مستعار\" Hawkeye \"رو به دست آورده\"
[ترجمه گوگل]استفان به اسم مستعار Hawkeye خود را به دست آورد

At school they nicknamed him "lanky".

در مدرسه او را «لاغرو» صدا می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

نام خودمانی .

کنیه
نام مستعار

اسم مستعار
اسم دوم که دیگران معمولا با اون تو رو صدا میزنن

یه اسم خودمانی که دوستا و فامیلا به یک فرد نسبت میدن
مثلن به دادلی بگن دادرز و . . . .

نام مستعار

لقب دادن

لقب

Nickname
دقت کنید که این کلمه سرهم هست

■ Nickname : لقب ( اسم واقعی تون نیست. رفیقاتون ابنطوری صداتون میکنن. مثلا اسمت مایکله بقیه بهت میگن مایک یا احسان هستی بهت میگن اسی )
■ Surname : همون فامیلی خودمونه که بین خانواده مشترکه
■ First name : اسم ( اسم واقعیتون. اگه مایکل هستی این first name توعه )
■ Last name : فامیلی ( دقیقا همون surname هست )
■ Family name : فامیلی ( مثل surname و last name )
■ Full name : اسم کاملتون
■ Middle name : اسم میانی


کلمات دیگر: