1. This country extends its power and influence into neighbouring countries.
[ترجمه ترگمان]این کشور قدرت و نفوذ خود را به کشورهای همسایه گسترش می دهد
[ترجمه گوگل]این کشور توان و نفوذ خود را در کشورهای همسایه گسترش می دهد
2. Relations with neighbouring countries are under strain at present.
[ترجمه ترگمان]روابط با کشورهای همسایه در حال حاضر تحت فشار است
[ترجمه گوگل]روابط با کشورهای همسایه در حال حاضر تحت فشار قرار دارند
3. Thousands of refugees have sought sanctuary in neighbouring countries.
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده در کشورهای همسایه به دنبال پناه گاه می گردند
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده در کشورهای همسایه پناهنده شده اند
4. The disquieting situation between these two neighbouring countries looks set to continue.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد وضعیت آشفته بین این دو کشور همسایه ادامه دارد
[ترجمه گوگل]وضع ناخوشایند بین این دو کشور همسایه همچنان ادامه دارد
5. If neighbouring countries are having a war, you can't just dive in.
[ترجمه ترگمان]اگر کشورهای همسایه درگیر جنگ باشند، شما نمی توانید وارد آن شوید
[ترجمه گوگل]اگر کشورهای همسایه یک جنگ داشته باشند، نمیتوانید فقط به آنجا بروید
6. Talks between the neighbouring countries were called off following a border incident.
[ترجمه ترگمان]مذاکرات میان دو کشور همسایه پس از یک حادثه مرزی اعلام شد
[ترجمه گوگل]مذاکرات میان کشورهای همسایه پس از وقوع حادثه مرزی صورت گرفت
7. They used to run firearms into neighbouring countries.
[ترجمه ترگمان]آن ها از سلاح های گرم به کشورهای همسایه استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]آنها برای حمل سلاح گرم به کشورهای همسایه استفاده می کردند
8. Rwanda is to hold talks with leaders of neighbouring countries next week.
[ترجمه ترگمان]رواندا قرار است هفته آینده با رهبران کشورهای همسایه گفتگو کند
[ترجمه گوگل]رواندا هفته آینده با رهبران کشورهای همسایه مذاکره می کند
9. They concluded an agreement with their neighbouring country.
[ترجمه ترگمان]آن ها توافقنامه ای با کشور همسایه خود به امضا رساندند
[ترجمه گوگل]آنها با کشور همسایه خود توافق کردند
10. The Zulus conquered all the neighbouring tribes.
[ترجمه ترگمان]The همه قبایل همسایه را فتح کرد
[ترجمه گوگل]زولوس تمام قبایل همسایه را به دست آورد
11. The aggressor troops marched into the neighbouring country on the pretext of searching for their missing soldier.
[ترجمه ترگمان]نیروهای متجاوز به بهانه گشتن به دنبال سرباز گم شده خود وارد کشور همسایه شدند
[ترجمه گوگل]سربازان مهاجم به بهانه جستجو برای سرباز گمشده خود به کشور همسایه رفتند
12. Reinforcements were being sent from the neighbouring region. .
[ترجمه ترگمان]نیروهای کمکی از منطقه همسایه اعزام شده اند
[ترجمه گوگل]تقویت از منطقه همسایه فرستاده شد
13. This clan was potlatched by a neighbouring clan.
[ترجمه ترگمان]این گروه توسط یه قبیله همسایه متحد شده بود
[ترجمه گوگل]این قبیله توسط یک قبیله همسایه گردهم آمد
14. The criminal attempted to escape to a neighbouring country.
[ترجمه ترگمان]این مجرم تلاش کرد تا به یک کشور همسایه فرار کند
[ترجمه گوگل]جنایتکار تلاش کرد تا به کشور همسایه فرار کند
15. The fair attracted hundreds of people from the neighbouring towns and villages.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه صدها نفر از مردم شهر و روستاهای مجاور را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]این نمایشگاه صدها نفر از شهرهای و روستاهای همسایه را جذب کرد