کلمه جو
صفحه اصلی

omen


معنی : نشانه، پیش گویی، فال، علامت، ایت، بفال نیک گرفتن
معانی دیگر : شگون، یمن، تفال، طالع، از وقوع چیزی خبر دادن، دلالت کردن بر، نوید

انگلیسی به فارسی

فال، نشانه، پیشگویی، بفال نیک گرفتن


علامت، فال، نشانه، پیش گویی، ایت، بفال نیک گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an occurrence that is believed to be a supernatural indicator of future good or evil.
مترادف: augury, auspice, portent, presage, prognostic
مشابه: forerunner, foretoken, harbinger, herald, premonition, sign

(2) تعریف: the supposed meaning of such an incident; portent.
مترادف: divination, portent, presage
مشابه: meaning, significance
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: omens, omening, omened
• : تعریف: to be a supernatural indicator of; presage.
مترادف: augur, forebode, foretell, portend, presage
مشابه: bode, prophesy

• sign of that which is to come (good or evil); portent
predict; presage
an omen is something that is thought to indicate what is going to happen in the future.

مترادف و متضاد

نشانه (اسم)
allegory, proof, indication, token, sign, mark, emblem, symptom, reminiscence, presage, omen, impress, sacrament, marker, portent

پیش گویی (اسم)
prophecy, augury, divination, prediction, prognostication, oracle, omen

فال (اسم)
handsel, presage, divination, auspice, omen, sortilege

علامت (اسم)
significant, tally, indication, label, token, sign, index, mark, insignia, signal, emblem, symptom, omen, tag, tick, docket, intimation, milestone, ostent, portent

ایت (اسم)
sign, omen

بفال نیک گرفتن (فعل)
omen

sign of something to come


Synonyms: augury, auspice, bodement, boding, foreboding, foretoken, harbinger, indication, portent, premonition, presage, prognostic, prognostication, prophecy, straw, warning, writing on the wall


جملات نمونه

the omen of victory

نشانه‌ی پیروزی


The black clouds omened bad weather.

ابرهای سیاه نشانه‌ی هوای بد بود.


1. good omen
شگون خوب،مروا

2. ill omen
شگون بد

3. the omen of victory
نشانه ی پیروزی

4. a bad omen
شگون بد،مرغوا

5. an evil omen
شگون بد

6. England's victory over France is a good omen for next week's match against Germany.
[ترجمه ترگمان]پیروزی انگلستان بر فرانسه نشانه خوبی برای مسابقه هفته آینده در برابر آلمان است
[ترجمه گوگل]پیروزی انگلیس نسبت به فرانسه، نشانه خوبی برای دیدار هفته آینده مقابل آلمان است

7. They took the storm as a bad omen.
[ترجمه ترگمان]آن ها طوفان را به فال بد گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها طوفان را به عنوان عاملی بد بدست آوردند

8. Could this at last be a good omen for peace?
[ترجمه ترگمان]آیا این آخرین نشانه صلح است؟
[ترجمه گوگل]آیا این می تواند در آخرین نشانه خوبی برای صلح باشد؟

9. He was netted by an ill omen.
[ترجمه Sari] او این بیماری را به فال نیک گرفت
[ترجمه ترگمان]فال نیک به فال نیک گرفته شد
[ترجمه گوگل]او توسط یک علامت بیمار خالص شده بود

10. He will regard your presence as an omen of good fortune.
[ترجمه محمدرضا شریفی] او حضور شما را به نشانه ای از اقبال نیک خواهد گرفت.
[ترجمه ترگمان]حضور شما را به فال نیک خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]او حضور شما را به عنوان یک علامت خوشبختی در نظر می گیرد

11. The mist seemed like a bad omen and Sara's heart sank a little.
[ترجمه ترگمان]مه مانند یک نشانه بد به نظر می رسید و قلب سارا اندکی فرو ریخت
[ترجمه گوگل]غبار به نظر می رسید، یک علامت بد و قلب سارا کمی قدم زد

12. It was an omen, but Margo and Duke plunged in.
[ترجمه ترگمان]این یک نشانه خوش یمن بود، اما مار گر و دوک وارد شدند
[ترجمه گوگل]این یک علامت بود، اما مارگو و دوک فرو ریخت

13. Perhaps an omen of things to come.
[ترجمه ترگمان]شاید یک نشانه خوش یمن باشد
[ترجمه گوگل]شاید یکی از چیزهایی باشد که باید بیافتد

14. "Maybe this is a good omen," said Jill, seeing a blue sky for the first time in weeks.
[ترجمه ترگمان]جیل در حالی که آسمان آبی را برای اولین بار در هفته می دید گفت: \" شاید این نشانه خوبی باشد \"
[ترجمه گوگل]جیل گفت: 'شاید این یک علامت خوب باشد، برای اولین بار در هفته ها یک آسمان آبی را دیدم

15. This was widely thought to be a good omen.
[ترجمه ترگمان]این یک نشانه خوش یمن بود
[ترجمه گوگل]این به طور گسترده ای تصور می شود علامت خوبی است

16. Eventually a superstitious caretaker took fright at this omen and killed the bird.
[ترجمه ترگمان]بالاخره یک سرایدار خرافاتی آن را به فال نیک گرفت و پرنده را کشت
[ترجمه گوگل]در نهایت یک نگهبان خدایی در این عصبانیت وحشت زده و پرنده را کشت

a bad omen

شگون بد، مرغوا


good omen

شگون خوب، مروا


پیشنهاد کاربران

پیش نشانه

شگون

شگون نشانه فال
( to cry for traveler ( passenger
isn't good omen

a sign of what will happen in the future

شگون نشانه


کلمات دیگر: