کلمه جو
صفحه اصلی

nocuous


معنی : مضر، زیان اور
معانی دیگر : آسیب انگیز، زیانبخش، زهرین، سمی، موذی

انگلیسی به فارسی

زیان اور، مضر


بیهوده، مضر، زیان اور


انگلیسی به انگلیسی

• poisonous; harmful

مترادف و متضاد

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

زیان اور (صفت)
bad, evil, detrimental, ill, maleficent, pernicious, disadvantageous, deleterious, malefic, tortious, nocuous, malignant

جملات نمونه

1. nocuous elements in the soil
عوامل مضر موجود در خاک

2. a nocuous stimulus
انگیزه ی زیان آور

3. The advanced treatment of the nocuous organics in water is vital to environmental protection.
[ترجمه ترگمان]درمان پیشرفته of organics در آب برای حفاظت از محیط زیست حیاتی است
[ترجمه گوگل]درمان پیشرفته ارگانیسم های کمیاب در آب برای حفاظت از محیط زیست حیاتی است

4. It has no nocuous substance and accord with the standards of ISO14000. It also does not generate any pollutant bringing harm to people's health when being installed and in use.
[ترجمه ترگمان]این ماده هیچ ماده nocuous ندارد و مطابق با استانداردهای of سازگاری دارد همچنین هیچ آلاینده برای آسیب رساندن به سلامت مردم در هنگام نصب و استفاده از آن، ایجاد نمی کند
[ترجمه گوگل]این مواد دارای مواد نامنظم و مطابق با استانداردهای ISO14000 نیستند همچنین در هنگام نصب و استفاده از آن، آلاینده ای ایجاد نمی کند که به سلامت مردم آسیب برساند

5. Green, not any nocuous producing agent like as fluorescent whitener, has SGS testing report.
[ترجمه ترگمان]گرین، نه هر عامل تولید کننده مانند as fluorescent، گزارش آزمایش SGS را دارد
[ترجمه گوگل]سبز، هیچ سازنده تولید ناسازگار مثل سفیدرنگ فلورسنت، گزارش تست SGS ندارد

6. The method that microelectrode is used to record unit discharge of spinal dorsal horn to respond to nocuous stimulus and its computer processing is described.
[ترجمه ترگمان]روشی که microelectrode برای ثبت تخلیه واحد شاخی پشتی به کار می رود تا به محرک nocuous پاسخ دهد و پردازش کامپیوتری آن شرح داده می شود
[ترجمه گوگل]این روش که از میکروالکترودهای مورد استفاده برای ضبط تخلیه واحد از شاخۀ پشتی نخاعی برای پاسخ به محرک های ناخوشایند و پردازش کامپیوتری آن استفاده شده است

7. Conclusion CP had a better affect of anti-physical fatigue on antagonizing the nocuous stimulation factors of adrenal.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری CP دارای اثر بهتری از خستگی فیزیکی بر روی عوامل تحریک nocuous of است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: CP تأثیر بیشتری بر خستگی ضد فیزیکی دارد آنتی بادی عوامل تحریکی ناخوشایند آدرنال

8. The original temperature of sodium lamp is quitely different with running. Without breathing system, the reflector will be crakered by nocuous gas, causing more light lost.
[ترجمه ترگمان]دمای اصلی لامپ سدیم با دویدن متفاوت است بدون سیستم تنفس، رفلکتور به وسیله گاز nocuous جذب خواهد شد، و باعث ناپدید شدن نور بیشتری می شود
[ترجمه گوگل]دمای اصلی لامپ سدیم کاملا متفاوت با در حال اجرا است بدون تنفس سیستم، بازتابنده توسط گاز نیتروژن خسته کننده خواهد شد، باعث می شود نور بیشتر از دست داده است

9. Catalytic Wet Air Oxidation(CWAO) is an advanced oxidation technology for treating hazardous, toxic, nocuous and non—biodegradable contamination in the wastewater at high temperature and pressure.
[ترجمه ترگمان]Catalytic اکسیداسیون هوای مرطوب (CWAO)یک فن آوری اکسیداسیون پیشرفته برای تصفیه آلودگی، سمی، nocuous و non در فاضلاب در دمای بالا و فشار است
[ترجمه گوگل]اکسیداسیون اسیدهای مرطوب کاتالیستی (CWAO) یک تکنولوژی پیشرفته اکسیداسیون برای درمان آلودگی های خطرناک، سمی، بذر و غیر قابل تجزیه در فاضلاب ها در دمای بالا و فشار است

10. In order to control quality of the steel for cord better, must strictly control full oxygen, segregation, nocuous elements, gas contents.
[ترجمه ترگمان]به منظور کنترل کیفیت فولاد برای سیم بهتر، باید اکیدا کنترل کامل اکسیژن، تفکیک، عناصر nocuous، محتوای گاز را به شدت تحت کنترل داشته باشد
[ترجمه گوگل]به منظور کنترل کیفیت فولاد برای سیم پیچ بهتر است، باید به شدت کنترل اکسیژن کامل، جداسازی، عناصر چسبنده، محتویات گاز

a nocuous stimulus

انگیزه‌ی زیان‌آور


nocuous elements in the soil

عوامل مضر موجود در خاک



کلمات دیگر: