کلمه جو
صفحه اصلی

omnivore


معنی : جانور همه چیز خوار
معانی دیگر : (انسان یا جانور) همه چیز خوار، گوشت خوار و گیاه خوار، هروین خوار

انگلیسی به فارسی

جانور همه چیز خوار


همهچیز، جانور همه چیز خوار


انگلیسی به انگلیسی

• creature that eats both meat and vegetables, creature that eats all kinds of food

اسم ( noun )
• : تعریف: an animal that feeds on both plants and animals.

مترادف و متضاد

جانور همه چیز خوار (اسم)
omnivore

جملات نمونه

1. Omnivores are able to eat animal or vegetable food.
[ترجمه ترگمان]omnivores می توانند غذای حیوانات و یا سبزی را بخورند
[ترجمه گوگل]Omnivores قادر به خوردن غذای حیوانی یا سبزی هستند

2. The first is that nature itself is an omnivore.
[ترجمه ترگمان]اولی این است که خود طبیعت یک omnivore است
[ترجمه گوگل]اول این است که طبیعت خودش عالم است

3. Bold gross feeding omnivores represent a similar problem as anyone who has ever kept a Triggerfish, will confirm.
[ترجمه ترگمان]تغذیه و تغذیه بزرگ جسورانه، مساله ای مشابه را نشان می دهد که هر کسی که تا به حال a را نگه داشته است، تایید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]علف هرز پرورش ناسالم یک مشکل مشابه را نشان می دهد، زیرا هر کسی که تا به حال Triggerfish را نگه داشته است، تایید خواهد کرد

4. They are omnivores of vicarious experience but often queasy around its manifestations.
[ترجمه ترگمان]آن ها دارای تجربه جانشین شده هستند اما اغلب حالت تهوع خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]آنها همهچیز را از تجربه پیروی می کنند، اما اغلب در مورد تظاهرات خود به آن باور دارند

5. In a mixed omnivore diet around 25% of dietary iron is non-haem iron.
[ترجمه ترگمان]در رژیم غذایی مخلوط شده حدود ۲۵ درصد از آهن رژیم غذایی non است
[ترجمه گوگل]در رژیم مخلوط همهجوره حدود 25٪ از آهن رژیم غیر آهن است

6. Vegetarian and omnivore parents had varying influences on dietary intake and biochemical measurements of their children.
[ترجمه ترگمان]والدین گیاهخواری و omnivore، تاثیرات متفاوتی بر دریافت رژیم غذایی و measurements بیوشیمیایی کودکان خود داشتند
[ترجمه گوگل]والدین گیاهخوار و همجنس گرایان تأثیر زیادی بر میزان مصرف غذا و اندازه گیری های بیوشیمیایی کودکان خود داشتند

7. Like most crabs, this species is an omnivore. Its prey includes mollusks (clams and snails), sea worms, small crustaceans, small fish and occasional plant material.
[ترجمه ترگمان]مانند بسیاری از خرچنگ این گونه، omnivore است شکار آن شامل نرم تنان (صدف و حلزون)، کرم دریایی، ماهی کوچک، ماهی کوچک و مواد گیاهی است
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از خرچنگ ها، این گونه علف هرز است شکار آن شامل قارچ ها (کلاه و حلزون)، کرم های دریایی، خرچنگ های کوچک، ماهی های کوچک و مواد گیاهی گاه به گاه است

8. I knew then that my days as an omnivore were numbered.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد می دانستم که دوره my به شماره افتاده بود
[ترجمه گوگل]پس از آن می دانستم که روزهایم به عنوان عالم عینی شمارش شده است

9. Human species is omnivore ; it can be tamed as a lamb, or vicious as a dingo.
[ترجمه ترگمان]گونه های انسانی omnivore هستند؛ این حیوان می تواند به عنوان یک بره، یا به عنوان یک dingo اهلی، اهلی شود
[ترجمه گوگل]گونه های انسانی عالم است؛ آن را می توان به عنوان یک بره دم کرد، یا به عنوان یک دینگو خبیث

10. I wanted to be an omnivore. I really did.
[ترجمه ترگمان] می خواستم یه \"omnivore\" باشم واقعا این کار را کردم
[ترجمه گوگل]من می خواستم عالم بشوم من واقعا انجام دادم

11. But I don't care if you're an omnivore.
[ترجمه ترگمان]اما برام مهم نیست که تو یه omnivore هستی یا نه
[ترجمه گوگل]اما من اهمیتی نمی دهم که شما عالم هستی

12. And it's something that every omnivore in America should take the time to read.
[ترجمه ترگمان]و این چیزی است که هر omnivore در آمریکا باید زمان خواندن را داشته باشد
[ترجمه گوگل]و این چیزی است که هر عشیره ای در آمریکا باید زمان خواندن را بگیرد

13. He's an 1omnivore, and what a trainer would call food-driven.
[ترجمه ترگمان]او یک omnivore است، و یک مربی چه چیزی را می راند - رانده می شود
[ترجمه گوگل]او 1 ساعته است، و یک مربی به عنوان غذا هدایت می شود

14. I am a failed omnivore.
[ترجمه ترگمان] من یه omnivore شکست خورده ام
[ترجمه گوگل]من یک همهچیز موفق هستم

پیشنهاد کاربران

حیوان همه چیز خوار، همه چیز خوار

🔴 O M N I V O R E
An Animal that eats Plants and meat

🔴 C A R N I V O R E
An Animal that eats almost only meat

🔴 H E R B I V O R E
An Animal that eats almost only plants

Animals that only eat plants ( These can be flowers, fruits, nuts, grass or even ( wood

مثال ها :
🔵 حیوانات Herbivore :
گاو - خرگوش - گوزن - فیل - زرافه - گورخر - بز - پاندا - ملخ - ایگوآنا - اسب - کرگدن - لاما - کانگورو - گوسفند - اسب - کوآلا - غزال - طوطی - اسب آبی ( hippopotamus ) - شامپانزه - حلزون - خر -

🔵 حیوانات Carnivore :
Nile Crocodile - Piranha - bull shark - gila monster - شیر - ببر - کوسه - پنگوئن - فیل دریایی - پلنگ - کفتار - پلاتیپوس - سگ - گربه - عقاب - گرگ - مار

🔵 حیوانات Omnivore :
انسان - خرس - خوک - راکون - شترمرغ - مرغ - دلقک ماهی - لاکپشت - جوجه تیغی - راسو - گراز - اکثر پرنده ها - گورکن - روباه - تنبل - میمون - مورچه - مگس - گربه ماهی - توکان - جیرجیرک - سوسک


کلمات دیگر: