کلمه جو
صفحه اصلی

northwards


معنی : شمالا، بسوی شمال، قسمت شمالی، رو بشمال
معانی دیگر : رجوع شود به: northward، northward بسوی شمال

انگلیسی به فارسی

( northward ) بسوی شمال، شمالا، رو بشمال، قسمت شمالی


انگلیسی به انگلیسی

• toward the north, northward

مترادف و متضاد

شمالا (قید)
northward, northwards

بسوی شمال (قید)
northward, northwards

قسمت شمالی (قید)
northward, northwards

رو به شمال (قید)
northwards

جملات نمونه

1. Europe's economic centre of gravity shifted northwards.
[ترجمه ترگمان]مرکز اقتصادی اروپا به سمت شمال تغییر مسیر داد
[ترجمه گوگل]مرکز اقتصادی گرانش اروپا به سمت شمال حرکت می کند

2. We joined the traffic heading northwards on the motorway.
[ترجمه ترگمان]ما به ترافیک جاده ای که در امتداد بزرگراه به سمت شمال می رفت، ملحق شدیم
[ترجمه گوگل]ما به سمت ترافیک به سمت شمال در بزرگراه پیوستیم

3. The coast sweeps northwards in a wide curve.
[ترجمه ترگمان]این ساحل به سمت شمال در یک منحنی گسترده حرکت می کند
[ترجمه گوگل]ساحل به سمت شمال در یک منحنی وسیع حرکت می کند

4. The road runs northwards, as straight as a die.
[ترجمه ترگمان]جاده به سمت شمال می رود و مانند یک مرگ مستقیم به طرف شمال می رود
[ترجمه گوگل]جاده به سمت شمال حرکت می کند، مثل یک مرد

5. These birds migrate northwards in spring and southwards in fall.
[ترجمه ترگمان]این پرندگان در بهار و جنوب در پاییز به سمت شمال مهاجرت می کنند
[ترجمه گوگل]این پرندگان در فصل بهار به شمال و در پاییز به سمت جنوب مهاجرت می کنند

6. The road continues northwards to the border.
[ترجمه ترگمان]این جاده به سمت شمال امتداد می یابد
[ترجمه گوگل]جاده به سمت شمال تا مرز ادامه دارد

7. Northwards from Thangsing, we walked through flat meadows alongside a river.
[ترجمه ترگمان]ما از Thangsing گذشتیم و در کنار رودخانه ای به راه افتادیم
[ترجمه گوگل]در شمال از Thangsing، ما از طریق مراتع مسطح در کنار یک رودخانه راه می رفتیم

8. He hummed to himself as they continued northwards.
[ترجمه ترگمان]همچنان که به سمت شمال می رفتند او زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها به سمت شمال ادامه دادند، به خودش شگفت زده شد

9. From Flamborough Head northwards there is a stretch of spectacular limestone cliff scenery, reaching its highest point around Bempton.
[ترجمه ترگمان]از سوی شمال غرب، یک رشته کوه از صخره سنگ آهک دیدنی وجود دارد که به بالاترین نقطه خود در اطراف Bempton می رسد
[ترجمه گوگل]از Flamborough Head به شمال، کشش از مناظر صخره ای آهکی دیدنی، به بالاترین نقطه در اطراف Bempton وجود دارد

10. He marched northwards from city to city, addressing the people in the market places, gathering about him an army.
[ترجمه ترگمان]او به سمت شمال از شهر به سوی شهر حرکت کرد و مردم را در بازار مخاطب قرار داد و لشکری برای او گرد آورد
[ترجمه گوگل]او به سمت شمال از شهر به شهر حرکت کرد، به مردم در مکان های بازار رسید، و در مورد او یک ارتش جمع آوری کرد

11. Berwick was a slantwise town, sloping up northwards from the harbour area, its outer walls half way up to the castle.
[ترجمه ترگمان]Berwick شهر slantwise بود که با شیبی اریب پایین می آمد و از منطقه لنگرگاه به سمت شمال می رفت، دیواره ای بیرونی آن تا قلعه نیمه راه بود
[ترجمه گوگل]برویک یک شهر کوهستانی بود که به سمت شمال از ناحیه بندر حرکت می کرد، دیوارهای خارجی آن نیمی از راه را به قلعه می انداخت

12. Also suggests a shift northwards in the core of high urban growth to the East Midlands.
[ترجمه ترگمان]هم چنین یک تغییر به سمت شمال در مرکز رشد شهری بالا تا وست میدلندز اشاره دارد
[ترجمه گوگل]همچنین نشان می دهد که حرکت به سمت شمال در هسته رشد جمعیت شهری به شرق میدلندز نشان می دهد

13. Looking northwards towards the end of the dale, she frowned to see the accumulation of heavy clouds above the moors.
[ترجمه ترگمان]در حالی که به سمت انتهای دره نظر می کرد، ابرو درهم کشید تا ببیند که توده ابره ای سنگین بالای سرشان است
[ترجمه گوگل]به سمت شمال به سمت انتهای دیل نگاه کرد، او را جمع کرد تا انباشت ابرهای سنگین را بالای خزه ها ببیند

14. As the war moved northwards, there was greater pressure on the hospital and our convalescent homes.
[ترجمه ترگمان]همانطور که جنگ به سمت شمال حرکت می کرد، فشار بیشتری بر روی بیمارستان و خانه های نقاهت ما وجود داشت
[ترجمه گوگل]همانطور که جنگ به سمت شمال حرکت کرد، فشار زیادی بر روی بیمارستان و خانه های سرپایی ما وجود داشت

15. The next morning we set off northwards.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد به سمت شمال حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد ما به سمت شمال رفتیم

پیشنهاد کاربران

رو به شمال ، سمت شمال


کلمات دیگر: