1. The teacher began to pass out the papers at 8:
[ترجمه زهرا موسوی] معلم به پخش صفحه ها شروع کرد.
[ترجمه محمد رضا داودی] معلم در ساعت هشت به پخش برگه ها کرد
[ترجمه فاطمه صالحی] معلم سر ساعت ۸ شروع به پخش برگه ها کرد
[ترجمه علی اصغر] معلم، ساعت 8 پخش برگه ها را شروع کرد.
[ترجمه ههههههههههه] معلم ساعت 8 پخش کردن برگه ها را آغاز کرد
[ترجمه zahra] معلم سرساعت ۸ برگه هارا پخش کرد.
[ترجمه امین] معلم راس ساعت 8 شروع به پخش برگه ها کرد
[ترجمه H.k.H] معلم در ساعت ۸ شروع ب پخش برگه های امتحان کرد
[ترجمه لیلیا] معلم سر ساعت ۸شروع به پخش برگه ها کرد .
[ترجمه Sevin] معلم راس ساعت ۸شروع به پخش کردن برگه ها کرد
[ترجمه عرفان] معلم در ساعت ۸ شروع به پخش کردن کاغذ هاکرد
[ترجمه جعفرزاده] معلم ساعت 8 برگه ها را پخش کرد.
[ترجمه DHP.12] معلم در ساعت 8 شروع به پخش کردن کاغذها کرد.
[ترجمه Mohadese] معلم در ساعت 8 شروع به پخش کردن برگه ها کرد
[ترجمه Anisa] آموزگار ( معلم ) ساعت ۸ برگه هارا پخش کرد.
[ترجمه آگی] معلم در ساعت هشت شروع به پخش کردن برگه ها ( برگرداندن برگه ها ) کرد
[ترجمه Soroushgh97] معلم ساعت هشت شروع به پخش کردن برگه هاکرد
[ترجمه ندا] معلم ساعت 8 برگه هارو پخش کرد
[ترجمه H. S] معلم درساعت8 برگه هارا پخش کرد
[ترجمه Setaarmy] معلم ساعت 8 شروع به پخش کردن برگه ها کرد
[ترجمه lisa] معلم در ساعت 8 شروع به رد کردن مقالات کرد:
[ترجمه Ladymari] معلم در ساعت ۸ شروع به بخش کردن صفحات کرد.
[ترجمه ترگمان]معلم سر ساعت هشت شروع به بیرون آوردن کاغذها کرد
[ترجمه گوگل]معلم شروع به انتشار مقالات در 8
2. Polly is due to pass out from training college at the end of July.
[ترجمه جعفرزاده] قرار است پولی در پایان ماه جولای دانشسرا را تمام کند.
[ترجمه ترگمان]قرار است در پایان ماه ژوئیه، پولی از آموزشگاه خارج شود
[ترجمه گوگل]پولی به دلیل گذراندن از کالج آموزشی در پایان ماه ژوئیه است
3. Pass out the Mystery Box Observation Sheets and tell the students to record their observations on it.
[ترجمه ترگمان]برگه تماشا را امتحان کنید و به دانش آموزان بگویید که مشاهدات خود را با آن ثبت کنند
[ترجمه گوگل]برگه های بازبینی جعبه اسرار آمیز را بیرون بیاورید و دانش آموزان را برای ثبت مشاهدات خود بر روی آن بنویسید
4. It was a great day to pass out: You never would have hit the ground.
[ترجمه ترگمان]روز خوبی برای بیرون رفتن بود؛ هرگز به زمین برخورد نمی کردی
[ترجمه گوگل]روز خوبی بود برای گذراندن هرگز به زمین نخواهید رسید
5. But from that day, too, events began to pass out of their hands.
[ترجمه ترگمان]اما از آن روز به بعد حوادث از دستشان خارج شد
[ترجمه گوگل]اما از آن روز نیز حوادث شروع به دست گرفتن از دست دادند
6. I wanted to throw up, pass out, scream and cry at the same time.
[ترجمه anzm] من می خواستم همزمان، سرم گیج برود، بی هوش شوم و جیییغ بکشم
[ترجمه محمدرضا شریفی] همزمان می خواستم بال بیاورم، از حال بروم، جیغ بکشم و گریه کنم.
[ترجمه ترگمان]می خواستم بالا بیاورم، بی هوش شوم، جیغ بکشم و همزمان فریاد بزنم
[ترجمه گوگل]من می خواستم پرتاب، گذراندن، فریاد و گریه در همان زمان
7. Divide the students into groups and pass out the jars and the small items.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان را به گروه ها تقسیم کنید و the و آیتم های کوچک را کنار بگذارید
[ترجمه گوگل]دانش آموزان را به گروه ها تقسیم کنید و شیشه ها و اقلام کوچک را منتقل کنید
8. Pass out the rulers. Help the students locate 1 / 4 inch on them.
[ترجمه سوگند] خط کش هارا پخش کنید. به دانش آموزان کمک کنید 1/4 اینچ را پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]حاکمان را بیرون کنید به دانش آموزان کمک کنید تا ۱ \/ ۴ اینچ از آن ها را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]از حاکمان عبور کن کمک به دانش آموزان 1/4 اینچ را روی آنها قرار دهید
9. When they pass out of the gate and into the concourse the man quickens his pace and the distance between them increases.
[ترجمه ترگمان]وقتی از دروازه بیرون آمدند و به جمعیت پیوست، مرد به سرعت قدم هایش را زیاد کرد و فاصله بین آن ها افزایش پیدا کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها از دروازه عبور می کنند و به داخل مسابقه می روند، مرد سریع تر می شود و فاصله بین آنها افزایش می یابد
10. Moments later as the Monsignor began to pass out the diplomas, flashbulbs popped and a few home movie cameras whirred.
[ترجمه ترگمان]چند لحظه بعد، به محض اینکه منسینیور مونتانلی شروع به عبور از دست دادن diplomas را آغاز کرد، فلاش دوربین ها و چند تا از دوربین های فیلم های خانگی را ضبط کردند
[ترجمه گوگل]لحظاتی بعد که مونسینورور شروع به اخذ دیپلم کرد، فلاش های شکسته و چندین دوربین فیلمبرداری خانه به هم ریختند
11. Guys would pass out from heatstroke.
[ترجمه فاطمه زهرا] بچه هه از گرمازدگی مردند
[ترجمه ترگمان] پسرا از گرما زدگی از بین میرن
[ترجمه گوگل]بچه ها از گرمازدگی خارج می شوند
12. We are going to pass out the pamphlets to the members of this group.
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم این نشریات را به اعضای این گروه تقسیم کنیم
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم بروشورها را به اعضای این گروه منتقل کنیم
13. I will go some day before I pass out.
[ترجمه ترگمان]من یک روز قبل از اینکه از اینجا خارج شوم یک روز می روم
[ترجمه گوگل]من پیش از آنکه از من خارج شود، روزی خواهم رفت
14. Lynn decided to pass out the presents at the beginning of the party.
[ترجمه ترگمان]لین تصمیم گرفت که هدیه ها را از آغاز جشن بیرون بیاورد
[ترجمه گوگل]لین تصمیم گرفت که هدایا را در ابتدای مهمانی برگرداند
15. Would you pass out the books for me?
[ترجمه امیر] آیا برای من کتاب ها را واگذار می کنید؟
[ترجمه ترگمان]کتاب ها را برای من بیرون می آورید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کتاب را برای من گذاشتید؟