کلمه جو
صفحه اصلی

patchwork


معنی : کار سرهم بندی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار، چهل تکه، جسته گریخته، وصله دوزی، چهل تکه
معانی دیگر : آش شله قلمکار، قاتی پاتی، دیمی، ناجور، مرصع

انگلیسی به فارسی

وصله دوزی، مرصع، چهل تکه، قلابدوزی، کارسرهم بندی،جسته گریخته، اش شله قلمکار


کلاهبرداری، چهل تکه، جسته گریخته، کار سرهم بندی، وصله دوزی، قلاب دوزی، اش شله قلمکار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of needlework in which pieces of cloth or leather are sewn together, often in a pattern, as for quilts.
مشابه: crazy quilt, quilting

(2) تعریف: a combination of varying pieces or parts.
مترادف: motley
مشابه: assortment, medley, mosaic, olio, rainbow, variety

- the patchwork of greens and browns in farm country
[ترجمه ترگمان] وصله کردن سبزی و قهوه ای، که در زمین های کشاورزی قرار گرفته بودند،
[ترجمه گوگل] گیاه سبز و قهوه ای در کشور مزرعه

• act of stitching patches together; item made from stitching patches together
a patchwork quilt or dress has been made by sewing together small pieces of material of different colours.
if you describe something as a patchwork of things, you mean that it is composed of a variety of different elements.

مترادف و متضاد

Synonyms: check, confusion, disorder, hash, jumble, medley, miscellany, mishmash, muddle, olio, pastiche, plaid, salad, salmagundi, stew, tartan


کار سرهم بندی (اسم)
botch, patchwork

قلاب دوزی (اسم)
patchwork, broidery, embroidery, crochet, crocket, picot

اش شله قلمکار (اسم)
patchwork, hodgepodge, jambalaya, mishmash, hotchpotch

چهل تکه (اسم)
patchwork

جسته گریخته (اسم)
patchwork

وصله دوزی (اسم)
patchwork

چهل تکه (صفت)
patchwork

mixture, hodgepodge


جملات نمونه

a patchwork report

گزارش درهم‌برهم


The country had become a patchwork of warring lords.

کشور همچون لحاف چهل‌تکه، صحنه‌ی مبارزه لردان شده بود.


1. a patchwork report
گزارش درهم برهم

2. the country had become a patchwork of warring lords
کشور همچون لحاف چهل تکه،صحنه ی مبارزه لردان شده بود.

3. For centuries, quilting and patchwork have been popular needlecrafts.
[ترجمه ترگمان]قرن ها، quilting و وصله کاری مشهور بوده اند
[ترجمه گوگل]برای قرن ها، لباس های شسته شده و پچ کلاسیک از سوزن های محبوب استفاده شده است

4. A patchwork quilt is a good way of using up scraps of material.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]یک تکه پچ کچل یک راه خوب برای استفاده از مواد منفجره است

5. The old lady sat in the corner doing patchwork.
[ترجمه ترگمان]پیرزن در گوشه ای نشسته بود و وصله دوزی می کرد
[ترجمه گوگل]بانوی پیر، در گوشه نشسته بود، وحشت زده بود

6. The low mountains were a patchwork of green and brown.
[ترجمه ترگمان]کوه های کم ارتفاع ترکیبی از رنگ های سبز و قهوه ای بودند
[ترجمه گوگل]کوه های کم کپیک سبز و قهوه ای بودند

7. There are several patchwork cushions to choose from.
[ترجمه ترگمان]چندین کو سن برای انتخاب وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای انتخاب از چند مخملی پچکور وجود دارد

8. The area was a patchwork of local industries.
[ترجمه ترگمان]این ناحیه ترکیبی از صنایع محلی بود
[ترجمه گوگل]این ناحیه یک گیاهخوار از صنایع محلی بود

9. The familiar patchwork emerges, its margins decorated in autumn by the red and golden flare of the leaves.
[ترجمه ترگمان]The آشنا پدیدار می شود و حاشیه های آن در پاییز با درخشش سرخ و طلایی برگ ها تزئین می شود
[ترجمه گوگل]لکه های آشنا ظاهر می شود، حاشیه های آن در پاییز توسط طلایی قرمز و طلایی برگ ها تزئین شده است

10. This makes for a patchwork quality with occasional repetition, but the book is still a worthwhile reading endeavor.
[ترجمه ترگمان]این کار با تکرار گاه و بیگاه به کیفیت وصله پینه شده تبدیل می شود، اما این کتاب هنوز یک تلاش قابل توجه خواندن است
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که با کیفیت تکراری با تکرار گاه به گاه، اما این کتاب هنوز تلاش خواندن ارزشمند است

11. It is a patchwork of well-tested rules, long-forgotten power struggles, and reactionary humbug.
[ترجمه ترگمان]این ترکیبی از قواعد خوب آزموده شده، مبارزات قدرت فراموش شده، و humbug ارتجاعی است
[ترجمه گوگل]این یک تکه تکه از قوانین به خوبی تست شده، مبارزه قدرت طولانی فراموش شده و humbug ارتجاعی است

12. They reduced his manuscript to a patchwork of black marks.
[ترجمه ترگمان]آن ها دست نویس خود را به یک وصله پینه کوچک تبدیل کردند
[ترجمه گوگل]آنها دستنوشته ی خود را به یک تکه ای از علامت های سیاه تبدیل کردند

13. There were tiny fields, like a patchwork quilt thrown across the rocks.
[ترجمه ترگمان]مزارعی کوچک بودند، مثل لحاف دوختن که روی صخره ها انداخته بود
[ترجمه گوگل]رشته های کوچک وجود دارد، مانند یک تکه پچکور در سراسر سنگ ها پرتاب شده است

14. His house, a rambling patchwork of add-ons and original rooms, is a museum of his disjointed creativity.
[ترجمه ترگمان]خانه او، یک اثر پراکنده از add و اتاق های اصلی، یک موزه از خلاقیت disjointed او است
[ترجمه گوگل]خانه اش، یک تکه تکه تکه تکه ای از افزودنی ها و اتاق های اصلی، موزه ای از خلاقیت بی ارتباط او است

پیشنهاد کاربران

تکه تکه دوزی

وصله پینه کردن

چهل تکه دوزی
متنوع


وصله کاری

وصله مانند


کلمات دیگر: