1. officious conversation between foreign ministers
مذاکره غیر رسمی میان وزیران خارجه
2. 'I'll see,' the nurse said, with an officious toss of her head .
[ترجمه ترگمان]پرستار در حالی که سر تکان می داد، گفت: می فهمم
[ترجمه گوگل]پرستار گفت: 'من خواهم دید، با یک شلاق افراطی از سر او
3. We were tired of being pushed around by officious civil servants.
[ترجمه ترگمان]از این که توسط مستخدمین عالی رتبه اداره می شد خسته شدیم
[ترجمه گوگل]ما خسته شدیم که توسط کارکنان رسمی افسران مورد سوء استفاده قرار گرفت
4. He's an officious little man and widely disliked in the company.
[ترجمه ترگمان]او یک مرد کوچک اندام officious و widely است که در این شرکت از آن بیزار است
[ترجمه گوگل]او یک مرد کوچک افسانه ای است و به طور گسترده ای در شرکت نادیده گرفته شده است
5. The people at the tax department were very officious, and kept everyone waiting for hours while they checked their papers.
[ترجمه ترگمان]مردمی که در اداره مالیات کار می کردند، very بودند و همه را ساعت ها منتظر می ماندند تا papers را چک کنند
[ترجمه گوگل]مردم در اداره مالیات بسیار افراطی بودند و هر کس منتظر ساعت ها بود در حالی که مقالات خود را بررسی می کردند
6. She presided over the present-opening like an officious timekeeper.
[ترجمه ترگمان]او در حال باز کردن متصدی حضور و حضور در حضور حضور داشت
[ترجمه گوگل]او رئیس فعلی افتتاح کرد، مثل زمانبندی رسمی
7. He felt shamed and humiliated by the officious treatment he received at the hands of the pompous men at Immigration.
[ترجمه ترگمان]از رفتار officious که در اداره مهاجرت به او دست داده بود شرمنده و شرمنده شده بود
[ترجمه گوگل]او احساس خجالت و تحقیر شده توسط درمان افراطی وی را در دست مردان مامور در مهاجرت احساس می کرد
8. Why, we wonder, were Darlington police so officious over this?
[ترجمه ترگمان]در عجب بودیم که آیا پلیس در این مورد so کرده بود؟
[ترجمه گوگل]چرا، ما تعجب می کردیم، پلیس دارلینگتون بیش از این عادت داشت؟
9. I got held up by an officious receptionist who wouldn't let me in until I'd answered all her questions.
[ترجمه ترگمان]من توسط یک receptionist officious که تا زمانی که به تمام سوالات او جواب می دادم اجازه نمی داد وارد شوم
[ترجمه گوگل]من تا به حال توسط یک مامور رسمی پذیرفته شدم که اجازه نداد تا من به تمام سوالات او جواب بدهم
10. The consul's manner toward all tourists was officious.
[ترجمه ترگمان]رفتار کنسول نسبت به همه جهانگرد officious بود
[ترجمه گوگل]شیوه کنسول نسبت به تمام گردشگران افراطی بود
11. He had a reputation for being politically officious and self - serving.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر این که از نظر سیاسی officious و serving بود شهرت داشت
[ترجمه گوگل]او شهرت داشت که از لحاظ سیاسی و افراطی خدمت می کرد
12. On the other hand, there are still many officious people.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر، هنوز چند نفر officious officious هستند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، هنوز بسیاری از افراد افراطی وجود دارند
13. She remained the same officious and imaginative Mrs. Penniman, that we have hitherto known.
[ترجمه ترگمان]همان officious Penniman بود که تا به حال دیده بودیم
[ترجمه گوگل]او همچنان خانم پنی مین افسرده و تخیلی باقی مانده است که تاکنون شناخته شده است
14. I moved because I can't put up with officious landlady any longer.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این که نمی توانم بیشتر از این با یک زن بیوه فضول سر و کار داشته باشم، از جایم بلند شدم
[ترجمه گوگل]من منتقل شدم چون دیگر نمی توانم با خانم افسری کنار بیایم
15. She bustles about cooking breakfast in a most officious manner.
[ترجمه ترگمان]آن دو در حالی که مشغول پختن صبحانه بودند در حالی که مشغول پختن صبحانه بودند در حالی که مشغول پختن صبحانه بودند
[ترجمه گوگل]او در مورد پخت و پز صبحانه در افراطی ترین شلوغ است