کلمه جو
صفحه اصلی

nondescript


معنی : نا معین، وصف ناپذیر، غیرقابل طبقه بندی
معانی دیگر : (غیرقابل وصف یا رده بندی) رده ناپذیر، ناشناساندنی، بازگویه ناپذیر، بی ویژگی، نامشخص، بی هویت، بی بو و خاصیت، بی رنگ و آب، غیر قابل توجه، ناگیرا، پیش پا افتاده، معمولی، وازده، آدم معمولی یا بی بو و خاصیت، هیچ کاره

انگلیسی به فارسی

بدون شرح، وصف ناپذیر، نا معین، غیرقابل طبقه بندی


غیرقابل طبقه بندی، وصف ناپذیر، نامعین


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having no individual distinctiveness; lacking in notable features.
متضاد: characteristic, distinctive
مشابه: amorphous, common, commonplace, dull, ordinary, plain, unexceptional, usual

- It was just another night on the road in a nondescript hotel room.
[ترجمه ترگمان] فقط یک شب دیگر در جاده معمولی هتل بود
[ترجمه گوگل] یک شب دیگر در جاده ها در یک اتاق هتل بی نظیر بود
اسم ( noun )
• : تعریف: a nondescript person or thing.
مشابه: low profile, nonentity

• nondescript person, mediocre person
plain, dull, having no extraordinary features
something that is nondescript is dull and uninteresting in appearance or design.

مترادف و متضاد

نا معین (صفت)
indeterminate, unlimited, insecure, indefinite, changeful, nondescript, undetermined

وصف ناپذیر (صفت)
nondescript, indescribable

غیرقابل طبقه بندی (صفت)
nondescript

undistinguished, commonplace


Synonyms: characterless, colorless, common, dull, empty, featureless, garden, indescribable, indeterminate, mousy, ordinary, unclassifiable, unclassified, unexceptional, uninspiring, uninteresting, unmemorable, unremarkable, vague


Antonyms: describable, different, distinguished, illustrative, remarkable, superior, uncommon


جملات نمونه

1. his nondescript clothes and battered hat
لباس های بنجل و کلاه قراضه ی او

2. a row of nondescript houses
یک ردیف خانه ی عاری از ویژگی

3. The meteorological bureau is in a nondescript building on the outskirts of town.
[ترجمه ترگمان]اداره هواشناسی در یک ساختمان ویلایی در حومه شهر واقع شده است
[ترجمه گوگل]دفتر هواشناسی در حومه شهر یک ساختمان غیرمسوول است

4. He's such a nondescript you'd never notice him in a crowd.
[ترجمه ترگمان]مثل اینکه تو هیچ وقت تو شلوغی بهش توجه نکرده بودی
[ترجمه گوگل]او چنین بی ادبی است که شما هرگز او را در یک جمعیت نمی بینید

5. Europa House is one of those hundreds of nondescript buildings along the Bath Road.
[ترجمه ترگمان]خانه Europa یکی از آن صدها ساختمان nondescript در امتداد جاده بث است
[ترجمه گوگل]خانه اروپا یکی از آن صدها ساختمان غیرمسلح در کنار جاده حمام است

6. In its least specific form there is a nondescript clumsiness of gait.
[ترجمه ترگمان]در یک شکل خاص، یک دست زمخت از راه رفتن وجود دارد
[ترجمه گوگل]در فرم خاصی که در آن مشخص است، یک غم و اندوه غریبی از راه رفتن وجود دارد

7. Diana cut a nondescript figure in her checked shirt, her sister's anorak, cords and wellington boots.
[ترجمه ترگمان]دیانا اندام معمولی خود را در پیراهن checked، anorak، cords و چکمه های براقش را کوتاه می کرد
[ترجمه گوگل]دیانا در یک پیراهن چکش شده، آنوراک خواهر، طناب و چکمه های Wellington، یک تصویر بی نظیر برش داده است

8. He spent a few minutes making polite, nondescript conversation, then he proceeded to devote the remainder of the meal to Alyssia.
[ترجمه ترگمان]او چند دقیقه را صرف ساختن صحبت مودبانه و nondescript کرد، سپس بقیه غذا را به سمت (آلیسیا)معطوف کرد
[ترجمه گوگل]او چند دقیقه مکالمه ناطق ناپذیری را سپری کرد و سپس باقی مانده غذا را به آللیسیا اختصاص داد

9. He would show the secret symmetries in a nondescript life.
[ترجمه ترگمان]او راز secret را در زندگی معمولی خود نشان می داد
[ترجمه گوگل]او تقارن مخفی را در یک زندگی غیررسمی نشان می دهد

10. Yet this nondescript clay pot endures. Leave it to Bonnie.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این ظرف آشغال معمولی پایداری می کند بذارش به پیش بانی
[ترجمه گوگل]با این حال این گلدان غیر رسمی گلدان باقی می ماند بانی را ترک کن

11. The detective drives a nondescript blue Ford, perfect for observing people unnoticed.
[ترجمه ترگمان]کارآگاه یک فورد آبی معمولی را می راند، بی آن که کسی متوجه نشود
[ترجمه گوگل]کارآگاه یک آینه فورد بی نظیر را هدایت می کند، مناسب برای مشاهده افراد بدون توجه

12. Yet this nondescript clay pot endures.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این ظرف آشغال معمولی پایداری می کند
[ترجمه گوگل]با این حال این گلدان غیر رسمی گلدان باقی می ماند

13. This nondescript little gem across from Arizona Stadium has been languishing in relative obscurity for the last two years.
[ترجمه ترگمان]این جواهر فروشی کوچک که در سرتاسر استادیوم آریزونا به چشم می خورد، در دو سال گذشته در ابهام نسبی به سر می برد
[ترجمه گوگل]این دوچرخه غیر رسمی که از ورزشگاه آریزونا در طی دو سال گذشته در تاریکی نسبی خسته شده است

14. The group meets in a typically nondescript office complex full of small hi - tech start - up companies.
[ترجمه ترگمان]این گروه در یک مجتمع اداری معمولی پر از شرکت های تازه تاسیس با تکنولوژی بالا تشکیل جلسه می دهد
[ترجمه گوگل]این گروه در یک مجتمع اداری غیر معمولی پر از کمپانی های کمپانی کوچک با تکنولوژی بالا شرکت می کند

15. It rose from a single outlet in a nondescript Chicago suburb to become an American icon.
[ترجمه ترگمان]این شهر از یک خروجی واحد در حومه nondescript شیکاگو برای تبدیل شدن به یک نماد آمریکایی افزایش یافت
[ترجمه گوگل]آن را از یک خروجی در یک حوضه شیکاگو غرق شد تا تبدیل به یک نماد آمریکایی شود

a row of nondescript houses

یک ردیف خانه‌ی عاری از ویژگی


his nondescript clothes and battered hat

لباس‌های بنجل و کلاه قراضه‌ی او


a few gamblers and thieves and a few more nondescripts

عده‌ای قمارباز و دزد و تعداد بیشتری سیاهی لشگر


پیشنهاد کاربران

فاقد ویژگی متمایز کننده

در معنی صفت : غیر رسمی ( خارج از طبقه بندی ) ، بیهوده ، بی معنی ، فاقد ویژگی های شگفت انگیز

مجهول

انسان معمولی بدون ویژگی خاص و متمایز کننده


کلمات دیگر: