کلمه جو
صفحه اصلی

paragraph


معنی : ماده، بند، فقره، سرسطر، پاراگراف، پرگرد، فاصله گذاری کردن، انشاء کردن، بند بند کردن
معانی دیگر : (در ویرایش و تصحیح متن) علامتی بکار می رود به این معنی: پاراگراف جدید باز کنید، (روزنامه و مجله و غیره) مقاله ی کوتاه، گزارش مختصر، پاراگراف بندی کردن

انگلیسی به فارسی

پرگرد، پاراگراف، بند، فقره، ماده، بند بند کردن،فاصله گذاری کردن، انشا کردن


پاراگراف، بند، فقره، ماده، سرسطر، پرگرد، بند بند کردن، فاصله گذاری کردن، انشاء کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in a written article, composition, speech, or the like, a distinct section composed of one or more sentences that is related to the main point but that expresses an idea in itself and begins on a new line, usually indented.

- The first paragraph of the essay introduced the topic well, but the second paragraph didn't seem to connect with it.
[ترجمه ترگمان] اولین پاراگراف مقاله موضوع را به خوبی معرفی کرد، اما به نظر نمی رسید که پاراگراف دوم با آن ارتباط برقرار کند
[ترجمه گوگل] پاراگراف اول این موضوع را خوب مطرح کرد، اما پاراگراف دوم به نظر نمی رسید با آن ارتباط برقرار کند

(2) تعریف: a short item or notice, as in a newspaper.

- There was a paragraph about the new animal shelter in yesterday's paper.
[ترجمه ترگمان] مقاله ای در مورد پناه گاه جدید حیوانات در روزنامه دیروز وجود داشت
[ترجمه گوگل] یک مقاله در مورد پناهگاه حیوانی جدید وجود دارد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: paragraphs, paragraphing, paragraphed
• : تعریف: to divide or arrange into paragraphs.

• passage, distinct portion of text (usually begins with an indented line); section, clause
divide into paragraphs
a paragraph is a section of a piece of writing. a paragraph always begins on a new line and consists of at least one sentence.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] پاراگراف ؛ بند
[ریاضیات] بند

مترادف و متضاد

ماده (اسم)
abscess, article, material, matter, female, substance, stuff, point, clause, provision, paragraph, res, woman, metal

بند (اسم)
fit, article, articulation, joint, link, bind, bond, clause, provision, snare, segment, levee, facet, hinge, line, dyke, dike, paragraph, dam, wristband, tie, frenum, clamp, binder, sling, fastening, manacle, weir, canto, ligation, commissure, ligature, noose, facia, fascia, funiculus, joggle, holdback, holdfast, internode, ligament, proviso, stanza, trawl

فقره (اسم)
article, point, subject matter, detail, paragraph, item, vertebra, dorsal, particular

سر سطر (اسم)
paragraph, main line

پاراگراف (اسم)
paragraph

پرگرد (اسم)
paragraph

فاصله گذاری کردن (فعل)
paragraph

انشاء کردن (فعل)
redact, paragraph, write, indite

بند بند کردن (فعل)
joint, paragraph

جملات نمونه

1. you need to insert a paragraph here
باید در اینجا یک پاراگراف اضافه کنی.

2. indenting the first line of a paragraph
سطر اول پاراگراف را تو گذاشتن

3. this composition contains six paragraphs and each paragraph contains four sentences
این انشا از شش بند و هر بند از چهار جمله تشکیل شده است.

4. Start each paragraph on a new line.
[ترجمه ترگمان]هر پاراگراف را در یک خط جدید آغاز کنید
[ترجمه گوگل]هر پاراگراف را در یک خط جدید شروع کنید

5. Each paragraph begins on a new line.
[ترجمه ترگمان]هر پاراگراف بر روی یک خط جدید شروع می شود
[ترجمه گوگل]هر پاراگراف در یک خط جدید شروع می شود

6. The first paragraph has to be redone.
[ترجمه ترگمان]پاراگراف اول باید مجددا انجام شود
[ترجمه گوگل]پاراگراف اول باید بازسازی شود

7. Each new paragraph should be indented about two centimetres from the margin.
[ترجمه ترگمان]هر پاراگراف جدید باید دارای حاشیه در حدود دو سانتی متر از حاشیه باشد
[ترجمه گوگل]هر پاراگراف جدید باید حدود دو سانتی متر از حاشیه باشد

8. The author mentioned it in the previous paragraph.
[ترجمه ترگمان]نویسنده کتاب را در پاراگراف قبل ذکر کرده است
[ترجمه گوگل]نویسنده در پاراگراف قبلی آن را ذکر کرد

9. Love is a dashed line, we in different paragraph.
[ترجمه ترگمان]عشق یک خط تند است، ما در بند متفاوتی هستیم
[ترجمه گوگل]عشق خط خطی است، ما در پاراگراف های مختلف

10. The editor omitted the third paragraph from the article.
[ترجمه ترگمان]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد
[ترجمه گوگل]ویرایشگر پاراگراف سوم را از مقاله حذف کرد

11. The editor deleted the last paragraph .
[ترجمه ترگمان]سردبیر این پاراگراف را حذف کرد
[ترجمه گوگل]ویرایشگر آخرین پاراگراف را حذف کرد

12. Cut that paragraph and then paste it at the end of the page.
[ترجمه ترگمان]این پاراگراف را ببرید و سپس آن را در انتهای صفحه بچسبانید
[ترجمه گوگل]برش آن پاراگراف و سپس آن را در انتهای صفحه قرار دهید

13. The scene is set in the first paragraph with an account of Sally's childhood.
[ترجمه ترگمان]صحنه در اولین پاراگراف با شرحی از دوران کودکی سالی تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]صحنه در اولین پاراگراف با توجه به دوران کودکی سالی است

14. Please indent the first line of each paragraph.
[ترجمه ترگمان]لطفا سطر اول هر پاراگراف سطر را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]لطفا خط اول هر پاراگراف را ترک کنید

15. He wrote in an additional paragraph at the editor's request.
[ترجمه ترگمان]او در یک پاراگراف دیگر به درخواست سردبیر نوشت
[ترجمه گوگل]او در یک پاراگراف اضافی در درخواست سردبیر نوشت

This composition contains six paragraphs and each paragraph contains four sentences.

این انشا از شش بند و هر بند از چهار جمله تشکیل شده است.


پیشنهاد کاربران

در قرارداد ( بند )

بند
جز
قسمت

پیرانگاره
پیرا = para
نگاره = graph.

بند، پاراگراف

پاراگراف

بند

بخش

( پارا نگاشتن ) برابر پارسی واژه ( to paragraph ) به معنای ( پاراگراف بندی کردن ) می باشد.
( پارا نگاشت ) برابر پارسی واژه ( paragraph ) به معنای ( پاراگراف ) می باشد.
منبع: ترگمانِ نبیگِ بنیادهای منطق نگریک


کلمات دیگر: