کلمه جو
صفحه اصلی

palliation


معنی : تسکین
معانی دیگر : کاهش دادن

انگلیسی به فارسی

تسکین، کاهش دادن


تسویه حساب، تسکین


انگلیسی به انگلیسی

• alleviation, relief, assuagement; calming, soothing; extenuation, act of making a crime less severe

مترادف و متضاد

تسکین (اسم)
conciliation, placation, appeasement, mollification, relief, alleviation, sedation, palliation, solace, assuagement

جملات نمونه

1. The peritoneovenous shunt is an established method of palliation for intractable benign and malignant ascites.
[ترجمه ترگمان]شنت peritoneovenous یک روش تثبیت شده از palliation برای intractable خوش خیم و بدخیم است
[ترجمه گوگل]شنت peritoneovenous یک روش مبتنی بر تسریع برای آسسیت های خوش خیم و بدخیم است

2. The side effect palliation moves soon, the skin is rubeosis, dizziness, nausea and vomit, did not need the special processing, by oneself alleviate.
[ترجمه ترگمان]اثر جانبی palliation به زودی حرکت می کند، پوست rubeosis، سرگیجه، تهوع و استفراغ است، نیازی به پردازش خاص توسط خود ندارد
[ترجمه گوگل]زردی زودرس به زودی حرکت می کند، پوست رفع کننده، سرگیجه، تهوع و استفراغ است، به کار خود نیاز ندارد

3. For non - resectable cases, palliation can be achieved by renal artery embolization.
[ترجمه ترگمان]برای موارد غیر -، palliation را می توان با سرخرگ کلیوی embolization به دست آورد
[ترجمه گوگل]برای موارد غیر قابل انعطاف، تجمع می تواند با آمبولیزاسیون عروق کرونر به دست آید

4. I can recall a case of palliation and regression of a spindle-cell tumour on the gingival margin of a Fox Terrier.
[ترجمه ترگمان]من می توانم یک پرونده of و رگرسیون یک تومور spindle را در حاشیه gingival یک شبکه فاکس به یاد بیاورم
[ترجمه گوگل]من می توانم یک مورد تسکین و رگرسیون تومور سلول اسپیندل را در حاشیه لبه لگن ترور فاکس یاد بگیرم

5. Discussion Laser treatment is now established in many units for palliation of symptoms in patients with inoperable rectal cancer.
[ترجمه ترگمان]بررسی لیزر بحث در حال حاضر در بسیاری از واحدها برای تشخیص علائم در بیماران مبتلا به سرطان روده مقعد ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]بحث در حال حاضر درمان لیزر در بسیاری از واحدهای برای تشخیص علائم در بیماران مبتلا به سرطان روماتوئید غیر قابل استفاده است

6. Here we present the results of a prospective pilot study of combination laser and radiotherapy for palliation of advanced rectal cancer.
[ترجمه ترگمان]در اینجا ما نتایج یک بررسی آزمایشی آینده از لیزر ترکیبی و radiotherapy را برای palliation از سرطان روده مقعد به دست آورده ایم
[ترجمه گوگل]در اینجا ما نتایج حاصل از یک مطالعه آزمایشی چشمگیر از ترکیب لیزر و پرتودرمانی را برای کاهش سرطان پیشرفته رکتوم ارائه می دهیم

7. Chemotherapy improves survival and is an effective means of palliation of ovarian cancer.
[ترجمه ترگمان]شیمی درمانی زنده ماندن را بهبود می بخشد و ابزار موثری برای کاهش سرطان تخمدان است
[ترجمه گوگل]شیمی درمانی بقا را بهبود می بخشد و یک روش موثر برای تخلیه سرطان تخمدان است

8. Conclusions Combined biliary and duodenal stenting is an effective method palliation of biliary and duodenal obstructions.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ترکیب biliary و duodenal stenting یک روش موثر برای ایجاد موانع biliary و duodenal است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری استنتنج عروق صفراوی و دوازدهه متداول یک روش مؤثر برای تخریب عروق صفراوی و دوازدهه است

9. Objective To analyse the risk factors for early mortality in patients with heterotaxy syndrome undergoing single ventricle series palliation.
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل عوامل خطر مرگ و میر زود هنگام در بیماران مبتلا به سندرم heterotaxy که تحت یک سری بطن مجرد قرار دارند
[ترجمه گوگل]هدف: برای تجزیه و تحلیل عوامل خطر مرگ و میر زودهنگام در بیماران مبتلا به سندرم heterotaxy که در معرض تهوع و استفراغ قرار می گیرند

10. For the great majority of patients therapy is based on palliation of pain and obstructive jaundice.
[ترجمه ترگمان]برای اکثریت عمده بیماران، درمان مبتنی بر palliation درد و یرقان مزاحم است
[ترجمه گوگل]برای اکثریت بیماران درمان درمانی بر پایه درد و زردی انسدادی استوار است

11. She should neither wonder nor condemn, but the belief of his self-conquest brought nothing consolatory to her bosom, afforded no palliation of her distress.
[ترجمه ترگمان]نه می دانست که نه محکوم است نه محکوم، بلکه اعتقاد به این پیروزی، هیچ چیز تسلی بخش در سینه اش وجود نمی آورد، بدون مراعات جوانب distress او را از خود بی خود کرده بود
[ترجمه گوگل]او نباید تعجب کند و نه محکوم شود، اما اعتقاد به فداکاری او چیزی را به آغوش او تحمیل نکرد، بدون هیچ زحمتی به او کمک کرد

12. Bidirectional Glenn and Antegrade Pulmonary Blood Flow: Temporary or Definitive Palliation?
[ترجمه ترگمان]Bidirectional گلن و Antegrade جریان خون: موقت یا Definitive palliation؟
[ترجمه گوگل]جریان خون ریوی دو طرفه Glenn و Antegrade تسلیم موقت یا تعریفی؟


کلمات دیگر: