1. The official urged the government not to pass up the opportunity that has now presented itself.
[ترجمه ترگمان]این مقام رسمی از دولت خواست تا از این فرصت استفاده نکند که اکنون خود را ارائه کرده است
[ترجمه گوگل]این مقام دولتی از دولت خواسته بود تا فرصت خود را که اکنون خود را ارائه داده است، به تصویب برساند
2. I don't think you should pass up the opportunity to go to university.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم فرصت رفتن به دانشگاه را از دست بدهی
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم شما این فرصت را برای رفتن به دانشگاه بگذارید
3. He's never one to pass up a free meal.
[ترجمه فائزه] او ادمی نیست که دست رد به سینه ی غذای مجانی بزنه
[ترجمه ترگمان]اون هرگز کسی نیست که یه وعده غذای مجانی بده
[ترجمه گوگل]او هرگز یک وعده غذای رایگان را نمی پذیرد
4. I couldn't pass up going to Japan; it was a chance in a million.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم از رفتن به ژاپن بگذرم، این یک شانس در یک میلیون بود
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم به ژاپن بروم این احتمال یک میلیون بود
5. Nobody should pass up a chance like that!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید چنین فرصتی را از دست بدهد!
[ترجمه گوگل]هیچ کس نباید این شانس را از دست بدهد!
6. Never pass up a chance to learn.
[ترجمه ترگمان]هیچوقت فرصت یاد گرفتن رو از دست نمیدم
[ترجمه گوگل]هرگز فرصتی برای یادگیری ندارید
7. I wouldn't pass up the chance of working for them.
[ترجمه ترگمان]من فرصت کار کردن برای آن ها را از دست نمی دادم
[ترجمه گوگل]من فرصتی برای کار کردن برای آنها ندارم
8. Benny wasn't going to pass up an opportunity like this.
[ترجمه ترگمان]بنی حق نداشت چنین فرصتی را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]بنی قصد نداشت تا یک فرصت مثل این را تصویب کند
9. It was too good an opportunity to pass up.
[ترجمه ترگمان]فرصت از دست دادن خیلی خوب بود
[ترجمه گوگل]این خیلی خوب بود که فرصتی برای گذراندن آن داشته باشیم
10. I pass up a roadside rest area, a happy hunting ground for new cars and ready cash.
[ترجمه ترگمان]از کنار جاده کنار جاده می گذرم و یک زمین شکار شاد برای ماشین های جدید و پول نقد آماده می کنم
[ترجمه گوگل]من یک منطقه استراحت کنار جاده ای را تصویب کردم، یک زمین شکار شگفت انگیز برای اتومبیل های جدید و پول نقد آماده است
11. To refuse a debate would be to pass up an opportunity to breathe a little new life into democracy.
[ترجمه ترگمان]برای رد کردن یک بحث، فرصتی برای نفس کشیدن یک زندگی جدید به سمت دموکراسی خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای رد بحث در مورد یک فرصت برای نفس کشیدن یک زندگی جدید به دموکراسی منتهی می شود
12. It's a pretty big thing to pass up.
[ترجمه ترگمان]چیز بزرگی است که باید از آن بگذرد
[ترجمه گوگل]این یک چیز بسیار بزرگ است تا تصدیق کند
13. Never pass up a good chance to improve your English.
[ترجمه ترگمان]هرگز شانس خوبی برای ارتقای زبان انگلیسی ندارید
[ترجمه گوگل]هرگز فرصت خوبی برای بهبود زبان انگلیسی خود نداشته باشید
14. If you're a workingman, don't pass up your family vacation.
[ترجمه ترگمان]اگر یک کارگر هستی، تعطیلات خانوادگی خود را کنار نگذار
[ترجمه گوگل]اگر شما کارگر هستید، تعطیلات خانوادگی خود را تصویب نکنید
15. Politicians are not about to pass up an opportunity this golden.
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران در شرف عبور از این فرصت طلایی نیستند
[ترجمه گوگل]سیاستمداران نمی خواهند تا این فرصت طلایی را تصویب کنند