کلمه جو
صفحه اصلی

opportunism


معنی : فرصت طلبی
معانی دیگر : زمانه بازی، ابن الوقت بودن، نان به نرخ روز خوردن، هردم بیلی

انگلیسی به فارسی

اپورتونیسم، فرصت طلبی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: opportunistic (adj.), opportunistically (adv.), opportunist (n.)
• : تعریف: an act or the habitual practice of taking advantage of situations for one's own ends without considering principles or the effects on others.

• practice of seizing opportunities (often without regard for principles or ethics)
if you refer to someone's behaviour as opportunism, you mean they take advantage of any situation that will help them personally, without thinking about whether their actions are right or wrong; a formal word.

مترادف و متضاد

فرصت طلبی (اسم)
opportunism

جملات نمونه

1. He was accused of commercial opportunism.
[ترجمه ترگمان]وی به فرصت طلبی بازرگانی متهم شد
[ترجمه گوگل]او به اپورتونیسم تجاری متهم شد

2. He accused the diary's publishers of blatant opportunism.
[ترجمه ترگمان]او ناشران این دفتر را با فرصت طلبی آشکار متهم کرد
[ترجمه گوگل]او ناشران خاطرات را از اپورتونیسم آشکار متهم کرد

3. Opportunism consists of sacrificing fundamental interests in order to gain temporary, partial benefits.
[ترجمه ترگمان]opportunism شامل قربانی کردن منافع اساسی به منظور به دست آوردن منافع موقتی و نسبی است
[ترجمه گوگل]اپورتونیسم متضمن قربانی کردن منافع اساسی برای به دست آوردن مزایای موقت و جزئی است

4. That sums up the cynical hypocrisy and political opportunism of Labour.
[ترجمه ترگمان]این مبلغ، ریاکاری و فرصت طلبی سیاسی حزب کارگر را جبران می کند
[ترجمه گوگل]این نتیجه رکود غم انگیز و اپورتونیسم سیاسی کار را جمع می کند

5. Opportunism is claimed to be particularly relevant to the implementation of decisions.
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که opportunism به طور خاص مربوط به اجرای تصمیمات است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد اپورتونیسم به ویژه در اجرای تصمیمات مربوط است

6. Endara criticized Arias's decision as political opportunism, claiming that he intended preparing his candidature for the 1994 presidential elections.
[ترجمه ترگمان]Endara از تصمیم arias به عنوان فرصت طلبی سیاسی انتقاد کرد و ادعا کرد که قصد دارد نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۴ آماده کند
[ترجمه گوگل]انداره از تصمیم آریاس به عنوان اپورتونیسم سیاسی انتقاد کرد و ادعا کرد که او قصد دارد نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال 1994 آماده کند

7. This, to us, highlights the opportunism of this conference in failing to address the pressing basic issues which confront women.
[ترجمه ترگمان]این موضوع، برای ما، فرصت طلبی این کنفرانس را در ناتوانی در پرداختن به مسایل اساسی اساسی که با زنان رو به رو می شوند، برجسته می کند
[ترجمه گوگل]این، برای ما، اپورتونیسم این کنفرانس را در عدم رسیدگی به مسائل اساسی مطبوعات که با زنان مواجه هستند برجسته می کند

8. A different view of royal opportunism can be seen in the confirmation of charters for leading monasteries outside the demesne.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه متفاوتی از فرصت طلبی پادشاه را می توان در تایید of برای صومعه های پیشرو در خارج از the دید
[ترجمه گوگل]دیدگاه متفاوت اپورتونیسم سلطنتی در تایید مقررات برای رهبران صومعه ها در خارج از کشور دیده می شود

9. It is blatant, undisguised opportunism by management, showing preference for what can be done, rather than what should be done.
[ترجمه ترگمان]بدون آشکار بودن فرصت طلبی توسط مدیریت، نشان دادن اولویت برای آنچه که می تواند انجام شود، به جای آنچه که باید انجام شود
[ترجمه گوگل]این اپوزوسیون به طور انحصاری و غیرقابل توجیهی از سوی مدیریت است، و ترجیح دادن آنچه که می تواند انجام شود، به جای آن چه باید انجام شود

10. Etiquette became debauchery but opportunism still fuelled the conversation.
[ترجمه ترگمان]اتیکت به هرزگی تبدیل شد، اما فرصت طلبی هنوز این گفتگو را تحریک می کرد
[ترجمه گوگل]اخلاق شکست خورده است، اما اپورتونیسم همچنان گفتگو را تقویت می کند

11. The Republicans, still angered by the Bridgeport opportunism that cheated them of a seat, made Daley suffer for it.
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان، که هنوز از the Bridgeport که آن ها را از یک صندلی فریب داده بودند، خشمگین بودند، دلی را برای این کار رنج برد
[ترجمه گوگل]جمهوریخواهان، که هنوز از فرصت اپوزیسیون Bridgeport که از یک صندلی فریب خورده بودند، خشمگین شدند، باعث شد دایی از آن رنج بگیرد

12. There was certainly more to it than mere opportunism.
[ترجمه ترگمان]قطعا بیش از یک مبارز وجود داشت
[ترجمه گوگل]مطمئنا بیشتر از اپورتونیسم بیشتر بود

13. Opportunism is a devious kind of self-interested behaviour.
[ترجمه ترگمان]opportunism نوعی رفتار devious است
[ترجمه گوگل]اپورتونیسم نوعی رفتار منفعلانه است

14. In general, opportunism rather than predetermination is the key.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، فرصت طلبی به جای تصمیم گیری، کلید است
[ترجمه گوگل]به طور کلی، اپورتونیسم به جای پیش تعیین کلید است

an opportunistic politician

سیاست‌مدار فرصت‌طلب


پیشنهاد کاربران

فرصت طلبی

فرصت طلایی

حزب باد گرا یا فرصت طلب، همانگونه که باد، تابع است؛ یعنی تابع جریان های سرد و گرم و از جای سرد به جای گرم در حرکت. یعنی امروز به چپ می وزد و ممکن است ساعتی دیگر یا فردا به سمت راست بوزد. حزب باد نیز موقعیتی شبیه به باد دارد.
کانفورمیست یا عضو حزب باد به فردی گفته میشود که فرصت طلبی را پیشه ی خود ساخته و به راحتی و به خوبی توانایی تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و همچنین به خاطر سود شخصی را دارد. به آن Opportunism نیز می گویند.


کلمات دیگر: