کلمه جو
صفحه اصلی

palpate


معنی : لمس کردن، پرماسیدن، امتحان نمودن
معانی دیگر : (به ویژه در معاینه ی پزشکی) لمس کردن، با دست حس کردن، بساویدن، (جانورشناسی) دارای پرماس شاخک، پرماس شاخک دار، امتحان نمودن با لمس، شاخک دار

انگلیسی به فارسی

پرماسیدن، لمس کردن، امتحان نمودن(با لمس)، شاخک دار


تمیز کردن، لمس کردن، پرماسیدن، امتحان نمودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: palpates, palpating, palpated
مشتقات: palpatory (adj.), palpation (n.)
• : تعریف: to examine (an internal organ or an external part of the body) for medical reasons by touching or pressing.

• examine by touch, check by feeling; touch, feel

مترادف و متضاد

لمس کردن (فعل)
take, stroke, touch, feel, palpate

پرماسیدن (فعل)
touch, palpate

امتحان نمودن (فعل)
palpate

جملات نمونه

1. to palpate a patient for signs of liver inflammation
برای بررسی نشانه های آماس کبد (سینه ی بیمار را) لمس کردن

2. The art of palpating for a pyloric mass should be taught by experienced senior staff to junior staff and students.
[ترجمه ترگمان]هنر of برای یک جرم pyloric باید با کارمندان ارشد باتجربه به کارمندان و دانش آموزان آموزش داده شود
[ترجمه گوگل]هنر پاپولاسیون برای جرم پیلوری باید توسط کارکنان با تجربه ارشد به کارکنان و دانشجویان آموزش داده شود

3. They palpated the lumps, the pea-shaped thing and the horse-shoe-shaped thing.
[ترجمه ترگمان]ان ها تکه های گوشت را لمس کردند، نخود سبز شکل و آن چیز شبیه به اسب
[ترجمه گوگل]آنها توده ها، چیزهای شکل دهنده نخود و چیزهای اسب شبیه شکل را لمس کردند

4. Another 7% had a mass palpated before imaging, giving a total of 87% of cases that were diagnosed clinically.
[ترجمه ترگمان]۷ % دیگر قبل از تصویرسازی، palpated جرم داشت که در مجموع ۸۷ درصد موارد بالینی تشخیص داده شده است
[ترجمه گوگل]7٪ دیگر تا قبل از تصویربرداری پالپ شدند، و در مجموع 87٪ موارد که به صورت بالینی تشخیص داده شدند

5. A large abdominal faecal mass was palpated in 42% of patients, indicating a severe form of constipation.
[ترجمه ترگمان]جرم faecal شکمی بزرگ در ۴۲ % از بیماران یافت شد که نشانگر نوعی یبوست شدید بود
[ترجمه گوگل]یک توده مدفوع بزرگ شکم در 42٪ بیماران لمس شد، که نشان دهنده یک نوع شدید یبوست بود

6. A further clinical examination is time consuming since it entails preparing another feed and watching or palpating the abdomen throughout a feed.
[ترجمه ترگمان]یک معاینه بالینی دیگر زمان گیر است چون شامل آماده سازی غذا و مراقبت از شکم در حین غذا است
[ترجمه گوگل]یک معاینه بالینی دیگر وقت گیر است، زیرا این امر مستلزم تهیه خوراک دیگری است و تماشا کردن یا تحریک شکم در طول تغذیه

7. Objective: To evaluate the value of palpate before mammography.
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی ارزش of قبل از ماموگرافی
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ارزش پالپت قبل از ماموگرافی

8. At any time he desired, the investigator could palpate the scalp and find the location of each of the sleeve guides.
[ترجمه ترگمان]در هر زمان که بخواهد، بازرس می تواند پوست سر را باز کند و محل هر کدام از راهنماهای آستین را پیدا کند
[ترجمه گوگل]در هر زمانی که دلش خواست، محقق میتواند پوست سر را لمس کند و محل هر یک از راهنماهای آستین را پیدا کند

9. B . Palpate auricle for texture, tenderness and presence of lesions.
[ترجمه ترگمان]ب Palpate auricle برای بافت، مهربانی و وجود ضایعات
[ترجمه گوگل]ب سینه پالات برای بافت، حساسیت و وجود ضایعات

10. Palpate the PMI, and applying contact gel to the overlying skin.
[ترجمه ترگمان]PMI را ادیت کنید و ژل تماس را روی پوست درخت اعمال کنید
[ترجمه گوگل]PMI را پاک کنید و با استفاده از ژل تماس با پوستی که روی پوست قرار دارد

11. Incise the skin and subcutaneous fat, then palpate the lesion and excise the mass.
[ترجمه ترگمان]سپس پوست و چربی زیر پوستی را زیر و رو کنید، و سپس ضایعه را از بین ببرید و جرم را از بین ببرید
[ترجمه گوگل]پوست و چربی زیر پوستی را بکشید، سپس ضایعات را لمس کنید و جرم را جبران کنید

12. The opposite hand should gently palpate the breast circumferentially with the fingertips.
[ترجمه ترگمان]طرف مقابل باید به آرامی قفسه سینه را با نوک انگشتان پاک کند
[ترجمه گوگل]دست مخالف باید به آرامی پستان را با انگشتان دست و پا چرخانید

13. Next, with your first two fingers, feel or palpate for a pulse on the radial artery.
[ترجمه ترگمان]سپس، با دو انگشت اول خود، ضربان نبض روی سرخرگ شعاعی را احساس کنید
[ترجمه گوگل]بعد، با دو انگشت اول خود، برای یک پالس در شریان شعاعی احساس و یا palpate

14. The other advantage is you're able to palpate the uterus and feel small fibroids that ordinarily could not be felt or recognized with a laparoscopic approach.
[ترجمه ترگمان]مزیت دیگر این است که شما می توانید رحم را به هم بزنید و احساس کنید که fibroids کوچک که معمولا ممکن است با یک رویکرد laparoscopic آشنا و یا شناخته شوند را احساس کنید
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مزایای این است که شما می توانید رحم را لمس کنید و فیبروم های کوچک را احساس کنید که معمولا با یک روش لاپاروسکوپی احساس نمی شود یا تشخیص داده نمی شود

15. What I want to do is to palpate your gums to make sure that they're nice and firm.
[ترجمه ترگمان]کاری که من می خواهم بکنم این است که gums را لمس کنم تا مطمئن شوم که آن ها خوب و محکم هستند
[ترجمه گوگل]آنچه من می خواهم انجام دهم این است که لثه های خود را لمس کنید تا اطمینان حاصل کنید که آنها خوب و محکم هستند

to palpate a patient for signs of liver inflammation

برای بررسی نشانه‌های آماس کبد (سینه‌ی بیمار را) لمس کردن


palpation of the liver

لمس کردن کبد



کلمات دیگر: