کلمه جو
صفحه اصلی

palliate


معنی : تسکین دادن، کاهش دادن، موقتا ارام کردن
معانی دیگر : (درد و بیماری و غیره) تسکین دادن، درد کاهی کردن، فرو نشاندن، استمالت کردن، بهتر نمایاندن، به نمایی کردن، کوچک نمایاندن

انگلیسی به فارسی

تسکین دادن، موقتا ارام کردن


ضعیف، موقتا ارام کردن، کاهش دادن، تسکین دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: palliates, palliating, palliated
مشتقات: palliation (n.), palliator (n.)
(1) تعریف: to lessen the effect of; make less severe, esp. without curing.
مترادف: allay, alleviate, assuage, mitigate, relieve
مشابه: appease, blunt, buff, buffer, dull, ease, moderate, soothe, temper

- Her pain was palliated by her father's sympathy.
[ترجمه ترگمان] از همدردی پدرش متاثر شده بود
[ترجمه گوگل] درد او با همدردی پدرش جریمه شد

(2) تعریف: to try to cause (an offense) to seem less severe, as by apologies or excuses.
مترادف: extenuate
مشابه: excuse, gloss, minimize, mitigate, rationalize, temper, tone down

- He palliated his crime by pleading ignorance of the law.
[ترجمه ترگمان] با خواهش کردن به قانون، جرمش را انکار کرد
[ترجمه گوگل] او با اعتراف به بی احترامی به قانون، جرم خود را جریمه کرد

• alleviate, ease, relieve; allay, lessen; mitigate, moderate, make less severe

مترادف و متضاد

تسکین دادن (فعل)
mitigate, appease, soothe, quiet, pacify, propitiate, quell, smooth, salve, mollify, temporalize, palliate, placate, quieten

کاهش دادن (فعل)
lessen, palliate

موقتا ارام کردن (فعل)
palliate

gloss over; cover up


Synonyms: abate, allay, alleviate, apologize for, assuage, camouflage, cloak, conceal, condone, cover, diminish, disguise, dissemble, ease, exculpate, excuse, extenuate, gloze, hide, hush up, justify, lessen, lighten, make light of, mask, minimize, mitigate, moderate, mollify, prettify, put on a Band-Aid, qualify, quick fix, relieve, screen, soften, soothe, sugarcoat, temper, varnish, veil, veneer, vindicate, white, whiten, whitewash


Antonyms: accuse, blame, condemn


جملات نمونه

1. the mother used to palliate her daughter's faults
مادر عیوب دخترش را کوچک جلوه می داد.

2. Chosen carefully, the oils may not only palliate but also cure the condition.
[ترجمه ترگمان]به دقت انتخاب کنید، روغن ممکن است نه تنها تسکین پیدا کند بلکه شرایط را درمان کند
[ترجمه گوگل]به دقت انتخاب می شود، روغن ها نه تنها می تواند باعث تسکین شود، بلکه شرایط را نیز درمان می کند

3. tried unsuccessfully to palliate the widespread discontent.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد نارضایتی عمومی را تسکین دهد
[ترجمه گوگل]تلاش ناموفق برای رفع نارضایتی گسترده است

4. It is possible to palliate without cure.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است که آدم را به صورت کوچک جلوه دهد
[ترجمه گوگل]ممکن است بدون درمان درمان شود

5. Objective: to palliate sufferings of patients, to enhance the success rate of esophagus electrode insertion.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای تسکین درد بیماران، افزایش نرخ موفقیت در درج الکترود مری
[ترجمه گوگل]هدف این است که ضرب و شتم رنج بیماران، به منظور افزایش میزان موفقیت در قرار دادن الکترود مری

6. Organizations for writers palliate the writer's loneliness, but I doubt if they improve his writing.
[ترجمه ترگمان]سازمان ها برای نویسندگان، تنهایی نویسنده را تسکین می دهند، اما شک دارم که آن ها نویسندگی او را بهبود بخشند
[ترجمه گوگل]سازمانها برای نویسندگان، تنهایی نویسنده را تحریک می کنند، اما من شک دارم که نوشتن آنها را بهبود بخشد

7. I don't wish to palliate them, I assure you.
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که من نمی خواهم آن ها را حقیر کنم
[ترجمه گوگل]من نمی خواهم آنها را تحمل کنم، من به شما اطمینان می دهم

8. I shall never attempt to palliate my own foible by exposing the error of another .
[ترجمه ترگمان]من هرگز سعی نخواهم کرد که نقطه ضعف خودم را نادیده بگیرم و خطای دیگری را آشکار سازم
[ترجمه گوگل]من هرگز سعی نمی کنم خودم را با افشای خطای دیگری از بین ببرم

9. Tow black don't make a white. You can't palliate your own badness with other's bad deed.
[ترجمه ترگمان]به حرفام گوش نده تو نباید بدی خودت رو با کاره ای بد دیگه کوچیک کنی
[ترجمه گوگل]تله سیاه را سفید نکنید شما نمیتوانید بدقت خود را با اعمال بد دیگران تسکین دهید

10. I shall never attempt to palliate my own foibles by exposing the error of another.
[ترجمه ترگمان]من هرگز سعی نخواهم کرد ضعف های خودم را با افشا کردن خطای دیگری نادیده بگیرم
[ترجمه گوگل]من هیچوقت سعی نکنم فساد خودم را با افشای خطای دیگری تحمل کنم

The hot bath palliated my muscle.

حمام گرم درد عضلات مرا تسکین داد.


The mother used to palliate her daughter's faults.

مادر عیوب دخترش را کوچک جلوه می‌داد.



کلمات دیگر: