کلمه جو
صفحه اصلی

patina


معنی : زنگار، قاب، زنگ مفرغ، جرم سبز
معانی دیگر : رجوع شود به: paten، (لایه ی سبز رنگی که روی برنز و مس می نشیند و به آن کهنگی و زیبایی می دهد) زنگار، جلا، درخشندگی، ارزش معنوی، هرپوششی که حاکی از گذشت زمان باشد (با تداعی خوب)، patine زنگ مفره

انگلیسی به فارسی

( patine ) زنگ مفرغ، جرم سبز، زنگار، قاب


پاتینا، زنگار، قاب، زنگ مفرغ، جرم سبز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: patine (n.)
(1) تعریف: a greenish, brownish, or reddish crust or film produced by oxidation on the surface of old metals such as bronze and copper.

- The bronze sculpture developed a green patina over time.
[ترجمه ترگمان] مجسمه سازی برنز، زنگ مفرغ سبز را در طول زمان گسترش داد
[ترجمه گوگل] مجسمه سازی برنزی در طول زمان پاتین سبز را توسعه داد

(2) تعریف: a surface gloss or other attractive quality imparted by time and use to a material such as wood or leather.

(3) تعریف: any superficial layer.

- Beneath the civilized patina lurked a mere thug.
[ترجمه ترگمان] در زیر لایه ای از تمدن، یک آدم کش معمولی وجود داشت
[ترجمه گوگل] در زیر پاتینای متمدن، یک رقیب ساده را لرزاند

(4) تعریف: an appearance or air derived from long habit or an established role.

- They had the patina of old money.
[ترجمه ترگمان] اونا the پول قدیمی رو داشتن
[ترجمه گوگل] آنها پاتینا پول قدیمی داشتند

• green incrustation on bronze (due to age); gloss on object (due to age)
a patina of a particular substance is a fine layer of it that forms or appears on the surface of something; a formal word.
the patina on an antique or other old object is a soft shine that develops on its surface as it grows older; a formal word.

مترادف و متضاد

زنگار (اسم)
blight, rust, patina, legging, verdigris, galligaskins, patine

قاب (اسم)
case, frame, plate, pan, patina, patine

زنگ مفرغ (اسم)
patina, patine

جرم سبز (اسم)
patina, patine

جملات نمونه

1. patina to a bronze statue is like character to a face
زنگار روی مجسمه ی برنزی همچون شخصیت بر چهره است.

2. the furniture, like their happy marriage, gradually acquired a patina of age
اسباب خانه،مانند ازدواج سعادت آمیز آنان به تدریج از جلای قدمت بهره مند شد.

3. His tomb was covered with a yellow patina of lichen.
[ترجمه ترگمان]قبر او با یک جلد زرد رنگ گل اندود پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]آرامگاه او با پاتینا زرد از لیخن پوشیده شده بود

4. He allowed a fine patina of old coffee to develop around the inside of the mug.
[ترجمه ترگمان]او اجازه داد که زنگ پر زرق و برق قهوه قدیمی در داخل لیوان ایجاد شود
[ترجمه گوگل]او اجازه داد تا یک قهوه خوب از قهوه قدیمی را در اطراف داخل قوطی بسازد

5. The furniture was old, with the shiny patina of frequent polishing.
[ترجمه ترگمان]اثاثیه کهنه و کهنه و براق بود
[ترجمه گوگل]مبلمان قدیمی بود، با پاتین براق از پرداخت مکرر

6. Beware their patina of civility, it's only an act.
[ترجمه ترگمان]بر حذر از patina، این فقط یک نمایش است
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که پاتینا از تمکین، این تنها یک عمل است

7. Again the patina is a deep black and contrasts with brightly polished silver, brass and gold inlay decoration.
[ترجمه ترگمان]دوباره زنگ مفرغ یک سیاه عمیق است و با نقره آراسته، نقره و طلا تزیین شده است
[ترجمه گوگل]باز هم پاتین یک سیاه و سفید عمیق است و متناقض با نقره ای نقره ای، برنج و دکوراسیون تزئینی طلا است

8. Robbie had time to admire the rich patina of lovingly cared-for wood.
[ترجمه ترگمان]رابی وقت آن را داشت که زنگ rich ثروتمند را که به عشق علاقه داشت، مورد تحسین قرار دهد
[ترجمه گوگل]رابی زمان به تحسین پاتین غنی از چوب دوست داشتنی مراقبت کرد

9. The application of the patina produces a thin black film.
[ترجمه ترگمان]استفاده از زنگ مفرغ یک فیلم سیاه نازک را تولید می کند
[ترجمه گوگل]استفاده از پاتینا یک فیلم سیاه و سفید تولید می کند

10. It also takes on a patina of contrivance, verbal and visual anachronisms, Mara Blumenfeld's quirky costumes aside.
[ترجمه ترگمان]آن هم چنین بر روی زنگ مفرغ of، anachronisms کلامی و بصری، مارا blumenfeld را کنار می گذارد
[ترجمه گوگل]همچنین در مورد پاتینا از نظم، آزار و اذیت کلامی و بصری، لباس های دمدمی مورا بلومنفلد کنار می آید

11. The table was remarkably clean and had a patina that suggested an acquaintance with money rather than supper-plates.
[ترجمه ترگمان]میز خیلی تمیز بود و یک زنگ patina داشت که نشان آشنایی با پول را به جای شام دعوت می کرد
[ترجمه گوگل]میز قابل ملاحظه ای تمیز بود و دارای یک پاتینا بود که با استفاده از پول به جای صفحات شام پیشنهاد آشنایی داشت

12. At least 80% green patina remains with enough traces of gilt to show that the overall effect was golden.
[ترجمه ترگمان]حداقل ۸۰ درصد زنگ سبز به مقدار کافی از نانوذرات باقی می ماند تا نشان دهد که تاثیر کلی طلایی است
[ترجمه گوگل]حداقل 80٪ پاتین سبز با نشانه های کافی از گوشت باقی مانده است تا نشان دهد که اثر کلی طلایی بوده است

13. The film of steam combined with the patina of dirt on the glass made them almost opaque.
[ترجمه ترگمان]فیلم بخار همراه با زنگ مفرغ گرد و غبار بر روی شیشه آن ها را کدر کرد
[ترجمه گوگل]فیلم بخار همراه با پاتینا از خاک بر روی شیشه آنها را تقریبا مات کرد

Patina to a bronze statue is like character to a face.

زنگار روی مجسمه‌ی برنزی همچون شخصیت بر چهره است.


The furniture, like their happy marriage, gradually acquired a patina of age.

اسباب خانه، مانند ازدواج سعادت‌آمیز آنان به‌تدریج از جلای قدمت بهره‌مند شد.


پیشنهاد کاربران

زرق و برق

به نقل از هزاره:
1. زنگار
2. پوشش، لایه
3. ( روی چوب کهنه ) برق

پتینه کاری


کلمات دیگر: