کلمه جو
صفحه اصلی

newfound


معنی : بدیع، نوظهور، تازه پیدا شده، جدید الاکتشاف، جدید الاختراع
معانی دیگر : جدید الاکتشاف، جدید الاختراع، تازه پیداشده، نوظهور، بدیع

انگلیسی به فارسی

جدید الاکتشاف، جدید الاختراع، تازه پیداشده، نوظهور، بدیع


انگلیسی به انگلیسی

• a new-found quality, ability, or person is one that you have discovered recently.

مترادف و متضاد

بدیع (صفت)
original, exquisite, picturesque, novel, newfound

نوظهور (صفت)
newfound, newfangled

تازه پیدا شده (صفت)
newfound

جدید الاکتشاف (صفت)
newfound

جدید الاختراع (صفت)
newfound

جملات نمونه

1. The fall of the Ceausescu government brought newfound freedom to millions in Romania.
[ترجمه ترگمان]سقوط دولت Ceausescu آزادی جدیدی را به میلیون ها نفر در رومانی آورد
[ترجمه گوگل]سقوط حکومت چاوسسکو، آزادی تازه را به روستاان به میلیون ها داد

2. She savored her newfound freedom.
[ترجمه ترگمان] اون از آزادی جدیدش خوشش اومد
[ترجمه گوگل]او زیبایی تازه خود را به دست آورد

3. In our newfound realisation, we have coined the word holistic to summarise this concept.
[ترجمه ترگمان]در این درک تازه، ما واژه جامع را برای جمع بندی این مفهوم ابداع کرده ایم
[ترجمه گوگل]در تحقق جدیدی که در دست داشتیم، کلماتی را برای خلاصه کردن این مفهوم به کار بردیم

4. But the newfound speed has caused other problems.
[ترجمه ترگمان]اما این سرعت تازه باعث مشکلات دیگری شده است
[ترجمه گوگل]اما سرعت نوآوری باعث مشکلات دیگر شده است

5. They suggested that the newfound connection might explain the apparent link between muscle tension and severe headaches.
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشنهاد کردند که این اتصال نوظهور ممکن است ارتباط ظاهری بین تنش ماهیچه و سردردهای شدید را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]آنها پیشنهاد کردند که اتصال جدیدی ممکن است ارتباط ظاهری بین تنش عضلانی و سردردهای شدید را توضیح دهد

6. There are indications that home computer buyers' newfound price sensitivity may spread to other market niches.
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه خریداران کامپیوتر خانگی، حساسیت قیمت جدیدی را ممکن است به niches بازار دیگر سرایت کند
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که حساسیت قیمت تازه به خریداران کامپیوتر خانه ممکن است به سایر بازارها گسترش یابد

7. Part of her newfound sense of fashion includes developing a clear sense of what flatters her most.
[ترجمه ترگمان]بخشی از درک جدیدش از مد، شامل توسعه یک حس روشن از چیزی است که بیشتر او را تملق آمیز می کند
[ترجمه گوگل]بخشی از احساس تازه ای که او از مد پیدا کرده است، شامل درک صحیحی از آنچه که بیشتر او را می سازد، است

8. According to Melissa Clearfield, the child's newfound locomotor skill arrives hand-in-hand with a raft of other changes in social behaviour and maturity.
[ترجمه ترگمان]طبق گفته ملیسا Clearfield، مهارت های تازه کشف شده این کودک با یک کلک دیگر در رفتار اجتماعی و بلوغ دست به دست می شود
[ترجمه گوگل]طبق گفته ملیسا کریستیلفیلد، مهارت حرکتی کودک به طور جدید دست به دست می شود با یک چرخ دیگر از تغییرات در رفتار اجتماعی و بلوغ

9. The newfound native language may have borrowed from Quechua, a language still spoken by indigenous peoples of Peru, Quilter said.
[ترجمه ترگمان]Quilter گفت که زبان بومی جدید ممکن است از Quechua گرفته شده باشد، زبانی که هنوز توسط مردم بومی پرو صحبت می شود
[ترجمه گوگل]Quilter گفت: زبان مادری تازه کشف شده ممکن است از Quechua قرض گرفته شود، زبان دیگری که توسط مردم بومی پرو از آن سخن گفته شده است

10. What's more, the newfound Leiolepis ngovantrii is no run-of-the-mill reptile—the all-female species reproduces via cloning, without the need for male lizards.
[ترجمه ترگمان]چیزی که بیشتر است این است که این ngovantrii تازه کشف شده هیچ خزنده - آسیایی نیست - همه گونه مونث از طریق شبیه سازی تکثیر می شوند، بدون نیاز به مارمولک مذکر
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تازه کشف Leiolepis ngovantrii هیچ خزنده ای از کارخانه نیست گونه ی همه ی زنها از طریق شبیه سازی، بدون نیاز به سوسمارهای مردانه، تکثیر می شود

11. But there's no reason to abandon your newfound allure in some empty hotel room.
[ترجمه ترگمان]اما دلیلی نداره allure رو توی یه اتاق هتل خالی ول کنیم
[ترجمه گوگل]اما هیچ دلیلی برای ترک کردن جذابیت جدید شما در اتاق خالی هتل وجود ندارد

12. The newfound hilt may have been left behind because it was unwanted, or it may have been inaccessible, according to Moore's colleague Wendy Welsh, a conservator on the project.
[ترجمه ترگمان]با توجه به گفته یکی از همکاران مور، وندی ولز، یکی از همکاران مور در این پروژه، این دسته تازه کشف شده ممکن است عقب افتاده باشد، زیرا ناخواسته بوده است، یا ممکن است دور از دسترس باشد
[ترجمه گوگل]بر طبق همکاری مور وندی ویلز، محافظه کار بر روی این پروژه، ممکن است دست و پا چلفتی تازه پیدا شده باشد، زیرا ناخواسته بود یا ممکن بود غیرقابل دسترس باشد

13. Wang has very personal reasons for her newfound sense of public spiritedness.
[ترجمه ترگمان]وانگ دلایل شخصی بسیار شخصی برای حس تازه جدیدش از spiritedness عمومی دارد
[ترجمه گوگل]وانگ دلایل بسیار شخصی برای احساس تازه ای از روحیه عمومی دارد

14. A newfound comet is heading towards the sun. It will likely not survive.
[ترجمه ترگمان]ستاره دنباله دار جدیدی به سمت خورشید حرکت می کند به احتمال زیاد زنده نخواهد ماند
[ترجمه گوگل]یک دنباله دار جدید به سمت خورشید است این احتمالا زنده نخواهد ماند

پیشنهاد کاربران

نو کشف

کیفیت، توانایی یا شخصی که بتازگی ( اخیراً ) آن را یافته باشید / چیزی که اخیراً کشف کردید

نویافته

نو ظهور
تازه پیدا شده

تازه به دست آمده


تازه یافته، نوظهور


کلمات دیگر: